دست نوشته های دانشجویی

این یک وبلاگ شخصی است.

دست نوشته های دانشجویی

این یک وبلاگ شخصی است.

از این انتگرال گرفتن ها تنها سودی که عایدم شد این بود که همه چیز میتواند برگردد...

طبقه بندی موضوعی

کشور چین با مشکلی به نام ازدیاد جمعیت رو به رو بود، و جمعیت به حدی زیاد بود که خیلیا به کارگری رو آوردن، بنابراین دستمزد کارگر تو این کشور خیلی پایین اومد، بنابراین تونستن اجناس رو به قیمت بسیار پایین به کشورهای دیگه بفرستن و بفروشن. به همین راحتی اونا تبدیل به قدرت اقتصادی شدن! ("به همین راحتی" لفظ بنده است لطفاً اقتصاد دانان کوته فکری حقیر رو به بزرگی خودشون ببخشن!)

آیا "فرزند کمتر؛ زندگی بهتر" یک دروغ بزرگ نبود؟!

  • میلان

درنگ...

میلان |

یکی از دوستای ما که استاد دانشگاه هستن، تعریف کردن که یه دانشجویی اومد پیش من گفت که استاد من میخام خودمو بکشم! منم به خیالم که جدی نمیگه، سرم شلوغ بود، گفتم یه روز درنگ کن من باهات حرف بزنم بعد برو خودتو بکش، هیچی بعد چند روز خبر رسید که پسره خودکشی کرده... اون استاده هم خیلی داغون بود، میگفت ایکاش کارامو بعداً انجام میدادم با اون بچه حرف می زدم... شاید میشد نجاتش بدم...

از من بپرسی که میگم تجربه ی شخصی ام اینه که خیلی از آدمایی که از نظر سن از ما کوچکتر هستند و احتمالاً به نظر ما بچه میان، ممکنه خیلی چیزها رو از ما یاد بگیرن، و ممکنه خیلی چیزها هم لازم باشه ما از اونا یاد بگیریم. شاید اون دانشجو به عنوان آخرین امیدی که تو دنیا داره خواسته اون استاد به زندگی برگردوندش. شاید اون واقعاً از تمام دنیا رونده شده بود و انتظار داشت اون ردش نکنه، تو بعضی از کارهای به ظاهر غیر مهم یک روز درنگ کردن یک عمر پشیمونی میاره... شاید با یک جمله اون دانشجو به زندگی بر می گشت...

  • میلان

تنهایی

میلان |

در دنیای مجازی:

دختر یعنی لایک و کامنت و بازدید پیج تو ده برابر پسر هاست...

در دنیای حقیقی:

طبق آمار های رسمی اعلام شده، 7 تا 12 درصد مردان در سراسر دنیا از افسردگی های قابل تشخیص رنج می بزند و این در حالیست که رقم یاد شده برای خانم ها به 20 تا 25 درصد می رسد. تا کنون فرضیه های فراوانی برای کشف علل افزایش بروزز افسردگی در بین زنان عرضه شده است. این طور که گفته می شود، افسردگی های پس از زایمان مهم ترین نوع این اختلال است که در زنان بروز می کند. عوامل دیگر شامل تحقیر شخصیت در زنان در جامعه و یا دشواری شرایط برای رسیدن آن ها به اهداف مورد نظرشان که می تواند افسردگی های شدید را در آنها به دنبال داشته باشد. معمولاً چون زنان احساساتی تر هستند و نسبت به مردان صادقانه تر با مشکلات مختلف مواجه میشوند آسان تر می شود بیماری افسردگی را در آنها درمان کرد.

منبع این آمارو نمی نویسم چون امیدوارم دروغ باشه!

هرچند این آمار می تونه شک اون شاعرو برطرف کنه که می گفت:

من به آمار زمین مشکوکم، اگر زمین پر از آدما هاست، پس چرا این همه آدم تنهاست...

تحقیر زن یعنی تحقیر مادر، یعنی تحقیر فرزندان، یعنی تحقیر نسل فردا، یعنی جامعه، یعنی همه چیز...

  • میلان

یکی از دوستای ما که بسیار درس خونه، یه روز گفتم کنکور دادی امسال ؟ گفت میخام ترک تحصیل کنم... گفتیم چرا؟ تو که درس خونی حیفه بخون... گفت خونواده خسته شدن از بس من درس خوندم، ما جواب دادیم: اون جوری که تو درس می خونی ما هم خسته شدیم... چه برسه به خونواده ات...

  • میلان

بی عنوان2

میلان |
*روز کنکور، همین که وارد سالن شدیم و صندلیمونو پیدا کردیم، متوجه شدیم که صندلی ما پایه هاش یکسان نیست و لقه! منم که مثلاً قرار بود کنکور بدم، تو اون وضعیت یه دفعه یادم افتاد که یه پاک کن اضافی هم داشتم. اون پاک کنو گذاشتم زیر پایه ی کوتاه صندلی و کاملاً میزون شد و دیگه هم لق نبود! در طول سال های عمرم اون یه بار عجیب از خلاقیت خودم کیف کردم!
*ترم های اول دانشگاه که بودیم، برای یکی از استادا توی برگه ی امتحان یه یادداشت گذاشتیم هنوزم تو تعجبم از کار خودم! اونم این بود: استاد لطفاً فکر نکنید که من خنگما! من فقط یکم گیجم! ... واقعاً گاهی اوقات دانشجوها اسباب خنده ی استادا رو اساسی تأمین میکنن... اونم استادی که شروع هر امتحان درست بالای سر من و دوستام بود! ولی واقعاً به گیجی خودم ایمان آوردم تو یکی از امتحانای ترم پیش از اول تا آخر به جای پی نوشتم پی دوم...
*ترم سه یه استادی داشتیم که خیلی منو دوست داشت، اونم شروع هر امتحانی بالای سر من بود ولی نه مثل اون یکی استاد! آخر امتحانم میومد دستشو میذاشت رو شونه من میگفت خسته نباشی!... اون استاد اون ترم دفاع پایان نامه دکتراش بود، خیلی دوست داشتم برم سر دفاعش، ولی روم نشد بهش بگم، با وجودی که خیلی منو دوست داشت، بازم روم نشد. اصلاً هم استرس نداشت. خیلی هم نمره خوبی گرفت...
  • میلان

*اصلاً درک نمی کنم که چرا این همه جک برای آجیل می سازن. مثلاً یه میخ تو پریزه یه کلید ازش آویزونه و اون کلید کمد آجیله!

از اول تعطیلات نوروز تا حالا من اصلاً آجیل نخوردم.یعنی اصلاً علاقه ای به آجیل ندارم. فقط دیروز با خودم گفتم اون دنیا بپرسن جوابی داشته باشم بگم، این شد که چنتا بادوم خوردم...

اصلاً تو خونه ما، مامانم آجیلو با کاسه اش میذاره رو میز و به قول خودش به من التماس می کنه که بیا بخور! ولی من نمیخورم.

*بعد از این همه وقت تو تعطیلات نوروز دیشب اولین شبی بود که تونستم با خیال راحت تو اتاق خودم بخوابم. آحه همه مهمونا تو اتاق من میخوابیدن. نه به این خاطر که خیلی اتاقم مالیه ها، بلکه به این خاطر که تو خونه مون اتاق من خوش مسیره. یعنی از همه جا راه داره. به همین خاطر سال به دوازده ماه اتاق مال من نیست! چه برسه به نوروز که خونه پر مهمونه!

*و البته حس خوبی داریم به این خاطر که یک روز لپتاپ را روشن نکردیم، یعنی از لپتاپ دل کندیم، آن هم 24 ساعت!

* طبق معمول هیچی که درس نخوندیم. فقط خوش گذروندیم! یکی از استادامون در کمال ناباوری گفته که بعد از تعطیلات که بیاین باید توضیح بدین که تعطیلات خود را چگونه گذراندید؟ یاد دبستان افتادیم! الان رسماً نمی دونیم چی بهش بگیم آخه این سؤال بوده که طرح کرده!؟ سیزده به درم که حوصله نداریم جایی بریم! می مونیم خونه و استراحت می کنیم! آخه خیلی خسته ایم! خسته!

  • میلان

داشتم فکر می کردم، کاش میشد به خدا شکایت کرد، از همه چی... از همه چی... که چرا بیشتر و بهتر به ما نداده،

اما خوب که دقیق شدم، دیدم میشد اصلاً هیچ کدوما رو به ما نده، میتونست هیچ کدوم از این نعمت ها و ودیعه ها رو به ما عطا نکنه، اینا همه هدیه است، به قول قدیمیا دندون اسب پیشکشی رو نمیشمرن...

شکر...

  • میلان

دغدغه توپ!

میلان |
قبلاً تم ایمیلمو عکس چنتا توپ رنگی گذاشته بودم، خیلی دوسش داشتم! بعد چندوقت گفتم برای تنوع عوضش کنم، بعدش که پشیمون شدم خبری از اون تم توپی نبود! الان فکر نکنید من بچه شدما! ولی دلم برای توپام تنگ شده! ... راستش اینکه چیزی رو بلد نباشم خیلی ناراحتم می کنه، اون ترفند و یاد می گیرم تاخیالم راحت شه... اما الان نمی دونم از کجا میشه بلد شم که اون تم رو برگردونم!؟
  • میلان

تقریباً یک ماه پیش، یک روز صبح زمستونی، 5 اسفند ماه، ایرانسل پیام داده که آهنگ پیشواز بذار! منم عجله داشتم برم دانشگاه، طبق معمول حسابی دیرم بود، درست مثل کنه گیر داده بود که پیشواز بذار، هیچی دیگه دستم خورد یک آهنگ مزخرف برای پیشواز ما ثبت شد! تو کلاسم درگیر این آهنگه بودم، استادم همه ش می گفت خانمی که از ایتالیا اومدی با کی داری پیام بازی می کنی؟

تو عمرم هیچ استادی جای منو عوض نکرده بود! گفت بیا جلو بشین ببینم اون ایتالیاییه کیه که ول کن نیست؟! هیچی دیگه همه ش مصیبت این آهنگه بود!

آهنگه رو تغییر دادیم و یک ماه تحملش کردیم! پریروز یعنی 5 فروردین که مهلتش تموم شد و خوشحال بودم... صبح صدای پیام گوشیم دراومد گفتم آخ جون پیام دارم! دیدم مخاطب خاص عزیزم یعنی ایرانسل! پیام داده که آهنگ فلان برای پیشواز شما تمدید شد! یک دفعه یادم اومد که باید غیر فعالش می کردم...

الانم دلم نمیاد حذفش کنم، درسته پولش زیاد نیست ولی تصمیم گرفتم بذارم باشه، فوقش یه آهنگ شیک به جاش می ذارم...

  • میلان

بازم شوخی...

میلان |

یکی از اساتید که برای بعد عید میان ترم گذاشتند کاملاً صریح فرمودند که: "تعطیلاتتونو میخایم حرام کنیم!" البته به شوخی...

چندین امتحان برای بعد عید داریم که هیچ یک را مطالعه نکردیم و ناراحتیم...

کاش کسی را می یافتیم که کتاب نظریه اعداد میرزاخانی را داشته باشد، خیلی نیاز داریم ولی قصد خریدنش را هم نداریم و جزوه هم بحول و قوه ی الهی نیت کردیم بنویسیم، ولی خب کسی را در فعل حاضر نداریم که از روی جزوه اش بنویسیم...

خدایا کمک!

  • میلان

عشق

میلان |

برادرم از یه آقایی فیلم گرفته بود، که تار میزنه و آواز میخونه، صدای محزونش اشک آدمو در میاورد. قصه شو برامون تعریف کرد که اون یه آقای تقریباً 40 ساله است که 20 سال پیش عاشق یه دختری شده که پدر مادراشون نذاشتن به هم برسن بعد از این جریان دختره رو فوری شوهر میدن که فراموش کنه قضیه رو. و اونم بعد ازدواج به یه شهر تقریباً دور میره. الانم زندگیش خوبه و به خیال خودش اون پسره هم ازدواج کرده و همه چیرو فراموش کرده... ولی اون هنوزم عاشقشه، و درست عین تو فیلما تار میزنه و براش آواز عاشقونه میخونه، در حالیکه دختر روحش هم بی خبره!

واقعاً برام عجیب بود یه آقایی 20 سال نتونه دختری رو فراموش کنه که شوهر کرده و از غم عشقش نتونه ازدواج کنه و حتی تا این حد منزوی بشه! من اگه جای آقاهه بودم مثل خانمه ازدواج میکردم و به هر طریقی فراموشش میکردم، چون اون دختر دیگه واقعاً از دستش رفته! اما از یه جهاتی هم کارشو تحسین کردم...راستش از آقایون انتظار نداشتم به نظرم آقایون بی احساس تر از این میومدن! هرچند هر صد سال یه بار این اتفاق میفته!

از قدیم گفتن که "مرگ مال همسایه است"، منم تجربه کردم که عشق هم مال همسایه است، ولی نه از اونا که مثل مرگ یهو بیاد سراغ آدم، بلکه هیچوقت نمیاد، عشق فقط برای قشنگ شدن فیلماست...

  • میلان

یا علی

میلان |

به گمانم از همان روزها باشد

که شروع شد

هنگام برخاستن همه "یاعلی" بگویند

همان روزی که بانو برخاستن برایشان سخت شد، یاعلی گفتند...

و هنگام ایستادن همه "یاعلی" بگویند

از همان روزی که "علی" همان چند قدم را؛

از مسجد تا خانه

ایستادن برایش سخت می شد...

  • میلان

چند وقت پیشا یه سریال خیلی مشهور توی تلویزیون پخش میشد، این سریال که خیلی سرو صدا کرده بود، تصمیم گرفتم یک قسمتشو ببینم، یه پسر جوون اومد پیش دوستش و اصلاً من که متوجه نشدم چرا؟! ولی خیلی علاقه داشت که دوستشو ترغیب کنه که به کسی نزول بده! اونم بدون اینکه خودش بخواد! یعنی شخص الف از شخص ب پول قرض کرده بود، که شخص پ میگفت به شخص ب نزول پولش هم بده! در حالیکه شخص ب گفته بود هر وقت داشتی بده عجله ندارم و اصلاً هم پول اضافه نخواسته بود!

شخص الف قبول کرد و رفت ولی شخص ب گفت که ما نزول تو کارمون نیست و مال حروم نمیخوریم! وقتی جریانو برای دوستش تعریف کرد اظهار نظر دوستش خیلی جالب بود: هنوزم از این امــــــــــل ها پیدا میشه؟!

یه سری سؤالات تو ذهنم پیدا شد؛ اولاً آیا تلویزیون جمهوری اسلامی ایران رو داشتم میدیدم؟ یا اینکه أحیاناً خط رو خط شده؟!

و دوم اینکه کجای دنیا کسی پیدا میشه که به زور به کسی پول بده؟ معمولاً پول زور و می گیرن، نمیدن!

و سوم اینکه "امــّــــــل" به کیا میگن؟!

  • میلان