دست نوشته های دانشجویی

این یک وبلاگ شخصی است.

دست نوشته های دانشجویی

این یک وبلاگ شخصی است.

از این انتگرال گرفتن ها تنها سودی که عایدم شد این بود که همه چیز میتواند برگردد...

طبقه بندی موضوعی

صدای قدم های غریبه ای که میاد فکر می کنم شبیه آدمای خوش بخت راه میره یا نه؟ فکر می کنم به صدای قدم هام که خسته به نظر میرسه یا نه؟ مثلاً معلومه که از صبح این ور و اون ور دویدم یا نه؟

این روزا به هر کی میرسم وقت نداره، وقتا همه پرن. هیشکی وقت هیچ کاری رو نداره. ولی صدای قدم هاشون خسته به نظر نمیاد. شبیه آدمای خوش بختن.

دنبال آدمی مثل خودم می گردم. آدمی که تمام مردم به خوش بختی و خوشحالی می شناسن، ولی هرگز احساس خوشبختی نکرده. آدمی که خنده هاش مثل خودم تلخ باشه.

فقط به قول شاعر

 

این شهر دیوونه به من یاد داد؛ آدم که تنها باشه راحت تره

لعنت به این تنهایی و دیوونگیش؛ لعنت به راحتی ای که سخت می گذره...

 

همین که تنهام یعنی خوشبخت و راحتم... چقدر کل این آهنگ به زندگی من می خوره...

  • میلان

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی