دهه فجر مبارک!

خواهر زاده م تازه رفته اول دبستان ازم می پرسه خاله چقدر مشق داری؟
میگم خاله من کلی مشق دارم!!!!
سؤال تأمل انگیزی که پرسید چه روزایی ورزش دارین!؟
بعد گفت اسم خانم معلمتون چیه؟
گفتم خاله من یه دونه خانم معلم ندارم! چنتا خانم معلم و آقا معلم دارم!
...کلی تعجب کرده بعدش می پرسه خاله میز چندم می شینی ؟ من میز دوم می شینم!
گفتم جان؟؟ تا حالا از این زاویه به دانشگاه نگا نکرده بودم!!!
نسبت طلایی یا عدد طلایی چیست؟؟؟؟
دنیای اعداد بسیار زیباست و می توان در آن شگفتی ها و زیبایی های زیادی را یافت. یکی از این اعداد که سابقه ی آشنایی بشر با آن ٬به هزار سال پیش می رسد عددی است که ما هم اکنون از آن به عنوان نسبت طلایی « (Golden Ratio)» عدد طلایی « یا (Golden number)» نام می بریم.این عدد تقریبا مساوی 1/618و دارای خواص و ویژگی های جالبی است که در این نوشتار به اختصار بعضی از این ویژگی می رسیم .اجسام و اشیائی که با این نسبت ساخته می شوند دارای تقارن وزیبایی خاصی هستند که از نظر چشم انسان بسیار زیبا جلوه گر می شود.جالب است بدانید در طبیعت نیز مواردی بسیار زیادی یافت می شود که این نسبت در شکل ظاهری آنها رعایت شده است ٬مثل برگ درختان ٬بال های پروانه پوسته مار پیچی حلزون و در بدن انسان
دانشمندان گذشته از نسبت عدد طلایی استفاده های زیادی کرده اند.به عنوان مثال لئوناردو داوینچی در ترسیم نقاشی معروف خود از بدن انسان از عدد طلایی بهره گرفته است.
در بدن انسان مثال های بسیار فراوانی از عدد طلایی وجود دارد.در نسبت M/m یک نسبت طلایی است که در هر جای بدن انسان می توان دید. به عنوان مثال :نسبت قد انسان به فاصله ناف تا پاشنه پا نسبت فاصله نوک انگشتان تا آرنج به فاصله مچ تا آرنج نسبت فاصله شانه تا بالای سر به اندازه سر نسبت فاصله ناف تا بالای سر به فاصله شانه تا بالای سر نسبت فاصله ناف تا زانو به فاصله زانو تا پشت پا اینها تنها چند مثال از نسبت طلایی در بدن انسان است که بدن انسان را در زیبایی در حد کمال خود می رساند...
کارگاه اوریگامی روز 2 شنبه با حضور خانم دکتر صادق زاده و خانم دکتر رابوکی برگزار شد . ورودی های جدید هم در کلاس بودن و به اتفاق از ارائه ترم آخری ها بسیار استفاده کردیم...
تو را به تمام فضاها ترجیح می دهم؛
به تو مایل می شوم مثل مجانب ها... اما فکر نمی کنم از آن مجانب ها باشم که پا به پای تابع می آیند و دست آخر به آن می رسند...
ببخش که درست شبیه حدی شده ام که فقط به تو همگراست... تو خودت بهتر میدانی که گاهی نقطه ی همگرایی اصلا جز ء دامنه نیست...
شاید بتوان نمودار این زندگی را رسم کرد؛هرچند این دنیا عجیب بد رفتار است معادلات این دنیا همگی ناسازگار یا بد وضع... فقط آن ها که از دور می بینیم قشنگ است... وقتی حل معادله یاد می گرفتیم استاد همیشه دستگاه هایی که جواب دارند جلوی ما می گذاشت... باید یاد بگیریم با دستگاه های بی جواب چه کنیم؛ که سرنوشتمان پر از معادلات حل نشدنی است...
شاید ما هم فضاهای بی اشتراکی داریم...
شاید ما دو جزء یک تابع نا پیوسته باشیم ...
شاید من و تو اصلاً خود محور طول و عرض هستیم که یک جا، یک نقطه ، یک لحظه به هم می رسیم و از آن پس تا ابد دائماً از هم دور و دورتر می شویم...
شاید بیشتر شبیه یک تابع متناوب باشم، شب ها خوابت را می بینم و روزها انتظارت را می کشم...
وای ازین زندگی من که حتی تابع بودن آن هم معلوم نیست ، یک تنه بار صد غم را تحمل می کنم...
دلم نمی خواهد سرنوشتم مثل نقطه ی تنها باشد ، که حسرت می کشد ای کاش او هم مثل نقطه ی درونی بود ، نقاط درونی حداقل یک همسایه دارند...
ببخش که از ریاضیات خودم هم سر در نمی آورم که بتوانم نموداری برای این زندگی رسم کنم که حداقل نقاط اکسترمم نسبی اش برای نقطه ای که در آن هستم معلوم باشد...
ببخش که تمام سرنوشتم را مجهولات فراگرفته ، این درونیات ما هم به هیچ حد و حسابی نمی آید...با هیچ جبر و اختیاری ، با هیچ هندسه ای، با هیچ معادله و نامعادله ای جور نمیشود....
زیادی زخم هایم قلبم را شبیه همان توابع تکه تکه کرده است ، بگذریم از اینکه زندگی ام از هیچ ضابطه و قانونی پیروی نمی کند ، احتمالاً ارشمیدس بتواند مارپیچی هم برای من بسازد!...
ببخش ولی دیگر خسته شده ام ، تلاشم نیجه نداد ، به قول ریاضیدان ها لزوماً هر دنباله ای که همگرا نیست...
ضربان قلبم دارد به تابع ثابت نزدیک می شود...
اتفاق تازه ای می افتد ، به تنافض میرسم ولی دست آخر نمودارم را میابم، ساده ترین شکل دنیا، من همان نقطه ی تنها و تو خالی در مبدأ هستم؛ که به هیچ مقصدی نرسید، از قوانین ریاضیات سر در نیاورد،
استاد دلش سوخت و او را پاس کرد...
یاد امتحانات دبستانم می افتم . سؤال ها پر از جای خالی بودند که باید پر میشد. " جاهای خالی را با عبارت مناسب پر کنید. " اتفاقاً جایت خالی! ترم پیش یکی از استادها در امتحانش 2 نمره جای خالی داده بود ! ما هم کلی ذوق کرده بودیم ! فکر نمی کردم انقدر جای خالی را دوست داشته باشم. تا آن روز فکر می کردم از جای خالی بدم می آید... شاید آن قدر زیاد است که دلم را زده باشد... در باغچه مان پر از جای خالی گل است ! در کارنامه ام پر از جای خالی 20 است! حساب های بانکی ام پر از جای خالی پول است!
یادش بخیر چقدر دبستان خوب بود چقدر زیاد 20 می گرفتیم . فکر می کنم به خاطر همان جای خالی ها بود که 20 می گرفتم . همان جاهای خالی که پس از مدت ها دوباره در دانشگاه تجربه کردم. ولی به جای 20 ،12 گرفتم ! سال هاست که 20 نمیگیرم... چقدر جای خالی تو زیاد است... همه جا پر است؛ از جای خالی تو! هر جا،،،جای خالی توست...
زندگی برایم بی معنی می شود. اما بعد ها می فهمم که زندگی پر کردن جاهای خالی است. پر کردن خط های خالی دفترم، پر کردن پست های خالی وبلاگم، پرکردن کشو های خالی قفسه ام،،،
"جاهای خالی را با عبارات مناست پر کنید ." اصلاً تو آن عبارت مناسب دلم نبودی ، که قلب خالی ام را با تو پر کنم ؛ به خاطر همین دیگر 20 نمی گیرم ؛ به خاطر همین 12 گرفتم...
حتماً شما هم قضیه ی اینو شنیدین که ابوریحان بیرونی قبل از نیوتن نیروی جاذبه ی زمینو کشف کرده بود و البته قبل از اون هم بوزجانی ...طفلکی جناب نیوتن!
اون قدیما این همه دانشمند داشتیم یکی از یکی خفن تر و باحال تر و توپ تر! اون وقت یه کدوم از اونا نه تنها از طرف دولت و حکومت حمایت نشدن؛ بلکه خیلی هاشون تحت تعقیب و دائماً در تبعید و زندان به سر می بردن ! ولی علمی که تولید کردن پس از سال ها به دست ما رسیده وکلی به درد مون خورده ! تازه کلی هم بهشون افتخار می کنیم و به کشور های دیگه فخر می فروشیم که ما رازی داریم شما ندارید! ما محتشم کاشانی داریم شما ندارید!!!
ایبابا؛ خواجه نصیر الدین طوسی که وردست هلاکو خان بود !؟ بله ایشون مورد حمایت شاه بی سوادی مثل هلاکو بود ولی آیا در باره ش خوندین که چندین بار از خطر مرگ با زرنگ بازی هاش نجات پیدا کرده ؟ تا حالا خوندید که با چه ترفند هایی شاهو راضی که رصد خانه ساخته؟
و گرنه از این چیزا خبری نبود که ! البته می دونم مشکل چیه ؟ مشکل اینه که مثلاً اگه کسی اختراعی داره ازش در مقیاس تجاری پول در بیاره ، همه ی این حرف ها متینه ، متأسفانه فقط عده ی کمی نخبه شناخته میشن! ولی دیگه چه میشه کرد؟ وظیفه ما تولید علمه ! بیایید حداقل ما به وظیفه مون عمل کنیم....
نا سلامتی ما هم وطن همون بوعلی سینا هستیم که تو 20 سالگی تو تمام علوم زمان خودش زبان زد بود...بیایید به سهم خودمون برای آیندگان یک خط علم به یادگار بذاریم...
یک بهترین عد دنیاست...
عجب تجربه ای، چه اعداد و ارقام بی ربط و نابرابری... گاهی اوقات ما انسان ها عجب اعدادی را با هم برابر می گیریم... گاهی صد ها بار تلاش می کنیم؛ تا یک بار پیروز شویم . گاهی چند بار یک درس را می خوانیم؛ تا یک بار امتحان بدهیم. گاهی برای یک اتفاق چندین سال انتظار میکشیم. گاهی چند نفر را می بینیم؛ تا از آن ها سراغ یک نفر را بگیریم. گاهی چند ساعت می نشینیم تا فقط یک لحظه کسی را ببینیم...گاهی چندین بار تمرین می کنیم تا بتوانیم یک جمله حرف برنیم... ما انسانها موجودات عجیبی هستین گاهی فکر می کنیم "یک" چیز کمی است گاهی فکر میکنیم یک مقدار، پول کمی است؛ باید حتماً چند مقدار باشد. گاهی فکر می کنیم یک نفر؛ برای اینکه انتظار ما را بکشد؛ خیلی کم است... گاهی فکر می کنیم یک نفر کم است، کم ارزش است...
ولی گاهی اوقات در ریاضیات ، برای جواب مسئله ای "یک" بهترین جواب دنیاست... گاهی اوقات برای مقادیر مجهول "یک" می گذاریم ، تا جواب دلخواه به دست آید... گاهی همان "یک" بهترین عدد دنیا می شود ؛ وقتی در تمام دنیا "یک" نفر باشد؛ که حتی درجه یک هم نباشد؛ و "یک" روز ، "یک" جا ، "یک" دقیقه ، درجه یک، منتظر تو یک نفر باشد ، یک ریاضیدان بیشتر قدر "یک" را می داند ، یک ها با ارزشند... قدر "یک"دیگر را بدانیم تا یک هایمان صفر نشده...