یاد امتحانات دبستانم می افتم . سؤال ها پر از جای خالی بودند که باید پر میشد. " جاهای خالی را با عبارت مناسب پر کنید. " اتفاقاً جایت خالی! ترم پیش یکی از استادها در امتحانش 2 نمره جای خالی داده بود ! ما هم کلی ذوق کرده بودیم ! فکر نمی کردم انقدر جای خالی را دوست داشته باشم. تا آن روز فکر می کردم از جای خالی بدم می آید... شاید آن قدر زیاد است که دلم را زده باشد... در باغچه مان پر از جای خالی گل است ! در کارنامه ام پر از جای خالی 20 است! حساب های بانکی ام پر از جای خالی پول است!
یادش بخیر چقدر دبستان خوب بود چقدر زیاد 20 می گرفتیم . فکر می کنم به خاطر همان جای خالی ها بود که 20 می گرفتم . همان جاهای خالی که پس از مدت ها دوباره در دانشگاه تجربه کردم. ولی به جای 20 ،12 گرفتم ! سال هاست که 20 نمیگیرم... چقدر جای خالی تو زیاد است... همه جا پر است؛ از جای خالی تو! هر جا،،،جای خالی توست...
زندگی برایم بی معنی می شود. اما بعد ها می فهمم که زندگی پر کردن جاهای خالی است. پر کردن خط های خالی دفترم، پر کردن پست های خالی وبلاگم، پرکردن کشو های خالی قفسه ام،،،
"جاهای خالی را با عبارات مناست پر کنید ." اصلاً تو آن عبارت مناسب دلم نبودی ، که قلب خالی ام را با تو پر کنم ؛ به خاطر همین دیگر 20 نمی گیرم ؛ به خاطر همین 12 گرفتم...