دست نوشته های دانشجویی

این یک وبلاگ شخصی است.

دست نوشته های دانشجویی

این یک وبلاگ شخصی است.

از این انتگرال گرفتن ها تنها سودی که عایدم شد این بود که همه چیز میتواند برگردد...

طبقه بندی موضوعی

سنجاقک

میلان |

دسته سنجاق ها را بلخره پیدا کردم. می خواستم یه سنجاق بردارم. مجبور بودم یه سنجاقو باز کنم تا یه سنجاق دیگه رو بردارم. از خودم سوال پرسیدم این اتفاق شبیه چیه؟ باید اول یه نفر دیگه تغییر وضعیت بده تا دیگری بتونه رها بشه و اونم تغییر وضعیت بده!

یه روز تو زندگیم تصمیم گرفته بودم تغییر کنم. ولی همیشه اون تغییر و تا رخ دادن یه اتفاق خاص به تعویق می انداختم. همیشه می گفتم تو زندگی یکنواخت نمیشه رشد کرد. باید یه چیزی مثل فیلما باشه. مثل کارتون سیمبا یه میمون پیر وسط بیابون پیدا بشه بگه برو اون ور! خب چنین میمونی هرگز پیدا نشد و دوباره منتظر شدم که این یکی مثل کف بین یه چیزی بگه که مسیر زندگیم عوض بشه. راستش هر چی منتظر شدم اونم پیدا نشد...

هیچی نبود که منو متحول کنه یه روز فهمیدم که انتظار بی فایده است دیگه بهتره از رو برم و خودم تغییر کنم. خودبه خود تغییر کردم و همه چی رو تغییر دادم. در واقع تغییر خودم باعث شد همه چیز در نظرم عوض بشه.

البته هنوز ربطشو به سنجاق ها نفهمیدم. فقط اتقاقی که افتاد این بود که فراموش کردم سنجاق اولی رو به حالت اول برگردونم. باز موند.

  • میلان

نظرات  (۱)

  • هیوا جعفری
  • باید سنجاقمونو باز کنیم

    پاسخ:
    چقدر خوب 
    شما متوجه ربطش شدید...

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی