لیسانس ما
آخرین جلسه کلاس حل عددی استادمون گفتن که زمان ما اصلاً جزوه نمی نوشتیم، برای هر درسی چند تا کتاب معرفی می شد که یکی از اونا حداقل باید زبان انگلیسی می بود، و البته گفتن که هیچ وقت استاد صبر نمی کرد که دانشجو ها بنویسن! و همین طور گفتن که خیلی زشته که دانشجوی ریاضی با جزوه فارغ التحصیل بشه!
دیگه نمی دونه که من برای بعضی از درسام حتی جزوه هم ندارم! البته سالهای اول کتابا رو می خریدم. ولی وقتی دیدم که همه شاگرد زرنگا جزوه می نویسن و هیچکس کتاب نمی خره، دیگه منم نخریدم... جزوه نمی نوشتم ولی وقتی می نوشتم، خیلی عتیقه می شد جزوه ام...
اگه از من بپرسن به قول یکی از استادامون لیسانس هیچ کدوم از ما لیسانس نیست، ولی حداقل کسی که با معدل بالا لیسانس گرفته این اعتماد به نفسو داره که ادامه بده.
ترم اول که بودم، استاد ریاضی عمومی یک بعد از گرفتن اولین امتحان گفتن تو کلاس ما تنها کسی که از همین شروع ذهن ریاضیاتی داره، من هستم! اون موقع خیلی امیدوار بودم، همیشه به من می گفت که تو ذهن شهودی و باهوشی داری... ولی الان انگار اصلاً اون آدم نیستم... ترم اول من از همه باهوش تر بودم و الان از آخر باهوش ترینم...
ریاضیات فقط هوش نمی خاست، بلکه تلاش میخاست، که من نداشتم... بهتره بگم من بودم که لیاقت ریاضی رو نداشتم، نه اینکه ریاضیات کوتاهی کرده باشه در حقم...