دست نوشته های دانشجویی

این یک وبلاگ شخصی است.

دست نوشته های دانشجویی

این یک وبلاگ شخصی است.

از این انتگرال گرفتن ها تنها سودی که عایدم شد این بود که همه چیز میتواند برگردد...

طبقه بندی موضوعی

*برادر زاده ام گفته بیا برام کارتون بذار ببینم، گفتم بیا تو لپتاپ ببین، نشسته کارتون دیده اومده میگه درشو بستم خاموش بشه! بعداً که روشن کردم، با صحنه ای از کارتونه مواجه شدم، و بعد متوجه شدم که یکی از صحنه های کارتون شده صفحه زمینه لپتاپ! خانم دراکولا معلوم نیست چطور تونسته؟! هنوز تو شوک ام!

*اون یکی برادر زاده ام یه هفته بود که فقط سرفه میکرد، بهش رسیدیم خوب شد، مامانش تنها یک قاشق از غذاشو خورد، یک ماه مریضیش خوب نمی شد! برادرم میگه دخترم ماشالا خرسه! ولی من میگم ماشالا این دراکولاست خرسو رد کرده!

*خواهرزاده م میگه خاله ببین منو! بابای منم تبلت دائه، ولی به من نمیده باهاش نقاشی بکشم! گفتم چرا؟ سرشو انداخت پایین و یه مکث طولانی و... : چون دائه بئف میاد... (داره برف میاد) و به صفحه ی دفتر نقاشیش خیره شد و دونه های برفو گنده گنده به رنگ نارنجی کشید که داشت از آسمون می بارید...

اینا همه سال 90 تولد یافتن...به این عقیده رسیدم که نسل دایناسورها هنوز منقرض نشده!

  • میلان

نظرات  (۳)

دقیقا منم دارم به این نتیجه میرسم :|‌
  • محدثه انصاری
  • نسل دایناسور؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
    پاسخ:
    :-)
    ای وای کامنتمو میخواستم خصوصی بفرستم:/ حذفش کن
    روز پدر رو هم به باباتون تبرییییییییک بگو

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی