دست نوشته های دانشجویی

این یک وبلاگ شخصی است.

دست نوشته های دانشجویی

این یک وبلاگ شخصی است.

از این انتگرال گرفتن ها تنها سودی که عایدم شد این بود که همه چیز میتواند برگردد...

طبقه بندی موضوعی

من خسته

میلان |

اصلاً از اول هم ما مال درس خوندن نبودیم، بخاطر یه امتحان مسخره، سه تا استاد ما رو خار و خفیف کردن! اول استاد درس نظریه مون که برگشته میگه این سؤالا که خیلی آسونه! حتی دبیرستانی ها هم می تونن حل کنن! دومیش هم اینکه استادی که فکر می کردیم خیلی دوسمون داره، با کلی تیکه سه تا از چهار سؤالو راهنمایی کرد و اول گفت بیش از حد آسونه! بعد گفت حتماً روتون نشد بقیه شو بیارین!  کمی حل کردیم، یه جوابای چپ اندر قیچی در اوردیم... سومیش هم استادی که سؤالای سخت همه ی بچه ها رو مثل فرفره حل میکرد، به ما که رسید گفت من از درس نظریه اعداد خیلی اطلاع ندارم... یعنی جواب دادن به سؤال یک دانشجو انقدر سخته نه؟! آره خیلی آسون بودن همه شون... که انقدر آسون تونستن به ما نشون بدن که هیچکس نیست که یه دانشجوی خسته رو به نشاط بیاره...

قبلاً هم شده بود به استادی رو بندازم سؤالمو حل کنه، همه شون آدمو می پیچونن، ولی این دفعه حیاتی بود... بی خیال، اصلاً دیگه این دانشگاهو نمیخام...

  • میلان

نظرات  (۲)

ناراحتی نداره که
خودتو اذیت نکن
پاسخ:

دیگه ناراحت نیستم. استادای ما همه شون خوبن... همه شون دوست داشتنی هستن...

اینجا همه خسته ن همه داغونن...
دانشجویی مثه ... دو هفته انالیز میخونه هرچی قصیه ست میزنه پیشونیه دیوار اتاقش سرامتحان چیزی یادش نمیاد...این فاجعه ست.....اینجا همه خسته ن همه داغونن.....
یاد اون "نمیدونم" تاریخی افتادم!!! من میرم توو لاک خودم!
پاسخ:
خیلی ناراحتم...
مجبورم دیگه هرچی خودم نوشتم تحویل بدم، درست یا غلط....

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی