گیر افتادیم...
میلان |
یه درسی هست به نام معادلات دیفرانسیل با مشتقات جزئی، خیلی پشیمونم که برداشتمش. حل سؤالاتش تماماً ابتکاریه!
استادم که هر سؤالی حل می کنه یه اسمی برای انتگراله میذاره، یه بار می گه انتگرال طاقت فرسا، یه بار میگه انتگرال گردن کلفت، جان گداز... خلاصه هر کدومو که به قول خودش با کلک حل می کنه، یه اسمی می ذاره، یه بار یه انتگرالی حل کرد من یاد یه عکسی افتادم که توی نت دیده بودم، نوشته بود برای پیدا کردن رمز وای فای این سؤال را حل کنید، و اون سؤال یه انتگرال بود که ما توی این درس داشتیم می خوندیم! فهمیدم طرف خودش ریاضی می خونده، این خلاقیت ها از اشخاص دیگه برنمیاد...
استاد حل تمرینش هم که یکی از دوستای هم ورودی خودمونه. همش سر کلاس باهامون شوخی می کنه. هرچی بهش میگیم یه پارتی بازی کن نمره حل تمرین ما رو بده بریم. قبول نمی کنه، همه ش هم سر کلاس تو چشای منه بعد هر سؤالی میگه آمنه فهمیدی؟ میگم بابا به قرآن فهمیدم! میگه آخه قیافه ات خیلی گنگه! تازه فهمیدم قضیه ی اینکه بعضی استادا بهم خاص نگاه میکنن چیه؟ فهمیدم قیافه م خنگ میزنه!
به دوستم گفتم میخام برم حذفش کنم ، خیلی نمیخاد به فهمیدن من اهمیت بدی، همه ی بچه ها با هم گفتن نه حذفش نکن! الانم ضایع است دیگه حذفش کنم. آخه استادش یه بار قبلاً منو انداخته آبرو ریزیه حذفش کنم...
هفته ی دیگه سه تا امتحان دارم... هیچی نخوندم...
از اتاق فرمان اشاره می کنن که دوستم هفته ی دیگه یه کوییز حیاتی و سه امتحان میان ترم در یک روز داره! یک امتحانم قرار بود دیروزش باشه با هزار بدبختی انداختش هفته ی بعد...
به قول یکی از دوستام نونت کم بود؟ آبت کم بود؟ دانشگا اومدنت چی بود؟... البته شوخی میکنیما... خلاصه گیر افتادیم... کاش یکی بود بهم دلداری بده عزیزم اشکال نداره همه چی درست میشه...
استادم که هر سؤالی حل می کنه یه اسمی برای انتگراله میذاره، یه بار می گه انتگرال طاقت فرسا، یه بار میگه انتگرال گردن کلفت، جان گداز... خلاصه هر کدومو که به قول خودش با کلک حل می کنه، یه اسمی می ذاره، یه بار یه انتگرالی حل کرد من یاد یه عکسی افتادم که توی نت دیده بودم، نوشته بود برای پیدا کردن رمز وای فای این سؤال را حل کنید، و اون سؤال یه انتگرال بود که ما توی این درس داشتیم می خوندیم! فهمیدم طرف خودش ریاضی می خونده، این خلاقیت ها از اشخاص دیگه برنمیاد...
استاد حل تمرینش هم که یکی از دوستای هم ورودی خودمونه. همش سر کلاس باهامون شوخی می کنه. هرچی بهش میگیم یه پارتی بازی کن نمره حل تمرین ما رو بده بریم. قبول نمی کنه، همه ش هم سر کلاس تو چشای منه بعد هر سؤالی میگه آمنه فهمیدی؟ میگم بابا به قرآن فهمیدم! میگه آخه قیافه ات خیلی گنگه! تازه فهمیدم قضیه ی اینکه بعضی استادا بهم خاص نگاه میکنن چیه؟ فهمیدم قیافه م خنگ میزنه!
به دوستم گفتم میخام برم حذفش کنم ، خیلی نمیخاد به فهمیدن من اهمیت بدی، همه ی بچه ها با هم گفتن نه حذفش نکن! الانم ضایع است دیگه حذفش کنم. آخه استادش یه بار قبلاً منو انداخته آبرو ریزیه حذفش کنم...
هفته ی دیگه سه تا امتحان دارم... هیچی نخوندم...
از اتاق فرمان اشاره می کنن که دوستم هفته ی دیگه یه کوییز حیاتی و سه امتحان میان ترم در یک روز داره! یک امتحانم قرار بود دیروزش باشه با هزار بدبختی انداختش هفته ی بعد...
به قول یکی از دوستام نونت کم بود؟ آبت کم بود؟ دانشگا اومدنت چی بود؟... البته شوخی میکنیما... خلاصه گیر افتادیم... کاش یکی بود بهم دلداری بده عزیزم اشکال نداره همه چی درست میشه...