دست نوشته های دانشجویی

این یک وبلاگ شخصی است.

دست نوشته های دانشجویی

این یک وبلاگ شخصی است.

از این انتگرال گرفتن ها تنها سودی که عایدم شد این بود که همه چیز میتواند برگردد...

طبقه بندی موضوعی

آموختم...

میلان |

تجربه هایم گاهی طعم تلخی دارند، گاهی آرزو میکنم ای کاش هرگز چنین چیزی برایم درس نمی شد و پشیمانم از چنین تجربه هایی...

اینکه گاهی بعضی از آدم ها واقعاً لیاقت دوست داشتن مرا ندارند...

اینکه زمانه بعضی ها را مغرور میکند...

اینکه باید در برابر مغرور ها مغرور بود...

اینکه هیج کسی قیمت بخشش را نمی فهمد...

اینکه بعضی از آدم ها انصافاً ارزش ندارند که ذهنت را درگیرشان کنی...

اینکه گاهی تنهایی را ترجیح دهی بهتر است...

اینکه گاهی دلیل بد شدن کسی باتو فقط و فقط حسادت است...

اینکه بعضی ها واقعاً با تو بد هستند! نباید خودت را به آن راه بزنی...

اینکه بعضی ها تو را دوست ندارند! باید قبول کنی...

اینکه دوستانت گاهی بدترین دشمنانت می شوند...

اینکه گاهی باید تلافی کرد...

اینکه مهربانی بد است!

اینکه وابسته شدن به آدم ها فقط تنهاترت می کند...

اینکه گاهی واقعاً کسی را برای درد دل نداری!

اینکه خسته بودن هم برای خودش خوب است... خسته باشی و کسی کار به کار تو نداشته باشد...

این میشود آن زندگی ایدآلی که یک "بازی" است و دانشمندانش در آن برایش "تعادل نش" حساب میکنند...

تو خسته باشی و آنها به کارشان برسند... قهوه ی تلخ هم مد شده، تا طعم تجربه های تلخ برایت خوشایند شود...

آموختم که آموختن بد است... آموختم ثروت بهتر از علم بود، من تمام عمرم را گول خورده بودم...

  • میلان

نظرات  (۱۲)

  • مهدی شریفی
  • رنگ سال را انتخاب کردم
    تشریف بیارید
    تا همرنگ بشیم
    سلام
    آرزو کردن به برگشتن به بی تجربگی رو دوست ندارم چونشنیده ام
    که" تجربه از علم برتر است...."
    و واقعا به این جمله رسیده ام....
    پاسخ:
    سلام. برگشتن به بی تجربگی رو تجربه نکردم...
    یک چیز رو خوب نیاموختید
    اینکه متضاد خوب رو زیاد بکار نبرید !!!

    پاسخ:
    حق با شماست...
    سلام
    به قول خودتون طعم تلخی داشت:(
    ای بابا گفتم که شیطون شاگردمه :))))
    تـــــــــــــولد تولـــــــــــد تولـــــــــــــــــــدت مبااااارکــــــــــــــــــــــــــــ :) :*
    جیمیلت رو چک بفرما :))
    پاسخ:
    مرسی.چشم.شیطون!
    واهاهااااااییی :)
    تولدته امروز؟؟؟جان من؟؟؟؟ :)))) یه چن دقیقه واستا کارت دارم :))
    پاسخ:
    آره. بی کادو ترین و کم تبریک ترین تولد عمرم! باشه هستم...
    عزیزم حرفام اصولا از قلبم برمیاد دلی پرخون صورتی پر خنده :)))
    ولی همه شو یه تنه تجربه کردم واسه همین الان توی خانواده توو چشم :)))))
    پاسخ:
    تجربه هات پرقیمته! واقعاً کاش دیگران قدر بدونن...
    اصلاح کن نوشتم داز اتمام بازی نگه انتخاب های .... درستش این بود اشتباه تایپش کردم داز اتمام بازی بگه انتخاب های

    پاسخ:
    خخخخخ...
    امکان ویرایش نظر وجود ندارد! بیخیال منظورتو که فهمیدم!
    اینم که گفتی: "این میشود آن زندگی ایدآلی که یک "بازی" است و دانشمندانش در آن برایش "تعادل نش" حساب میکنند..." زندگی بازی نیست...موقعیت هایی که ما خودمون و دیگران برامون بوجود میارن بازیه
    بازی اصولا به فرآیندی گفته میشود که هربازیکن میدونه بازیکن قبل چه انتخابی کرده بعدش میاد بهترین پاسخش را پیدا کرده و اگه بااین انتخابش دیگه بعداز اتمام بازی نگه انتخاب های من کاملا عالی بوده و به اصطلاح تمایلی به تغییر وضعیت از انتخابش نداشته باشه (همین طور واسه بازیکنای دیگه) اون انتخابش میشه نقطه تعادل نش بازیش! که اصن زندگی اینطور نیس ما نمیدونیم اطرافیانمون دقیقا چی توی سرشونه و دقیقا چه انتخابی دارن و برای چی چنان رفتاری رو باما داشتن(مثلا بدبودنشون با ما از حسادته یا از روی کج فهمی شون) و درآخر زندگی مون هممون پشیمون میشیم مطمئنا پشیمونی در راه داریم! مثه من که هرلحظه از بهتر نبودن پشیمونم!در آخر زندگی هم بدتر پس نمیشود هیچ نقطه تعادل نشی واسه زندگی پیدا کرد چرا که زندگی بازی نیست زندگی شاید ساختن یک پل باشه! یا مثلا یه برج! هر چه بهتر بسازی تعالی پیدا میکنی...
    تقدیم به تو دوست خوبم:
    زندگی، راز بزرگی است که در ما جاریست
    زندگی فاصله آمدن و رفتن ماست
    رود دنیا جاریست
    زندگی ، آبتنی کردن در این رود است
    پاسخ:
    متشکرم حرفات یک دنیا با ارزشه و درسته، فقط گاهی بعضیا میتونن انتخاب ما رو حدس بزنن، به همین خاطر بازی رو شروع میکنن، ماییم که بی خبریم. من فقط نگران همین گاهی ها بودم...
    با تمام حرفات بجز چن قسمتی موافقم
    خب اینکه فکرمیکنی "اینکه گاهی باید تلافی کرد..." نه دوست من ,تلافی کردن فقط قلبت رو بیشتر به دردمیاره چون تلافی کردن نشانه ی ناراحتی از کسی هست مطمئن باش کسی که ارزش مهربانی را نفهمد معنی واکنشت رو بابت تلافیت نخواهد فهمید و مثه ماری که چمبره زده باشه روی قلبت تو رو نیش میزنه قلبتو نیش میزنه و مجروحش میکنه!
    نذار آدمایی که منشت رو نمیفهمن خشمتو بفهمن چون اونا معنی خشمتو نمیفهمن...بقول خودمونیمون بیخیخیییی :) بقول یکی از دوستام "این نیــــــــــــــــز میگـــــــــــذرد!!"
    نمیدونم ترم پیش به نکته ای درموردم پی برده بودی یا نه اما فکرمیکنم پی نبرده بودی چون من آدم بروز دادن نیستم و تا کسی دقت نکنه متوجه نمیشه...منم دلم پر بود میخواستم داد بزنم میخواستم تلافی کنم و انقد خودخوریم اعصابمو بهم میریخت جز خودم کسی عذاب نمیکشید کسی نمیدید کسی نمیفهمید میدونی جدیدا چشام رو به موت میره؟!! فقط نتیجه خودخوریه نتیجه غصه خوردنه .غصه خوردن واسه چیزی که نباید خودمو درگیرش میکردم
    بذار هرکی هرجور دوس داره فکر کنه بذار هر کسی به اندازه ظرفیت فهمش تو رو بفهمه
    خودتو بخاطر آدمایی که روز ایمانشون به خداشون توی قلبشون لبریزه و شب تهی از ایمانه درگیر نکن...
    پاسخ:
    نذار آدمایی که منشت رو نمیفهمن خشمتو بفهمن چون اونا معنی خشمتو نمیفهمن...صد در صد باهات موافقم...
    اما چه کنم که بد تجربه هایی شدن...
    درسته تو تیپ شخصیت تودار هستی... منم ترجیح میدم غم ها رو فراموش کنم...
    اوه...تجربه ها فی نفسه خوبن...ولی شما مثل اینکه در نقطه ی عطف تاثیر پذیری هستید...نظرتون به زودی عوض میشه...شما گول نخوردید
    پاسخ:
    از خدامه برگردم به بی تجربگی...

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی