دست نوشته های دانشجویی

این یک وبلاگ شخصی است.

دست نوشته های دانشجویی

این یک وبلاگ شخصی است.

از این انتگرال گرفتن ها تنها سودی که عایدم شد این بود که همه چیز میتواند برگردد...

طبقه بندی موضوعی

ترم اول بودیم. سر کلاس فارسی عمومی نشسته بودیم. و عموم دانشجوها در حال گوش ندادن بودند. و من هم. یک مرتبه استاد یک بیت شعر خوند: وفا کنیم و ملامت کشیم و خوش باشیم... ادامه نداد. دوباره تکرار کرد: وفا کنیم و ملامت کشیم و خوش باشیم... کسی بلد نیست بقیه شو؟ من یک مرتبه از خواب بلند شدم و گفتم: که در طریقت ما کافریست رنجیدن...

شاید نیمی از بچه ها از شدت تعجب به من خیره شدن...

در دبیرستان وقتی که من مثل یک همچین موقعی سؤال معملما رو جواب میدادم و اونا احسنت می گفتن... اکثر بچه ها خوشحال می شدن و به من می گفتن که تو باهوشی!

ولی در دانشگاه اولاً که خیلی کم پیش میاد که جواب سؤال بدم چون غالباً بلد نیستم ولی حتی اگر بلد هم باشم، می ترسم اشتباه باشه! دوم اینکه اگر سؤال جواب بدی همه با تعجب نگاه می کنن و بعضاً با تحقیر نگاهت می کنن! چرا؟ ما کجاییم؟

  • میلان

نظرات  (۲)

اگه شوخی بود که بعدا معذرت خواهی نمیکرد! اون موقع منم بهش خندیدم!
پاسخ:
چون حس کرد که تو جدی گرفتی! به همین خاطر عذر خواهی کرد گلم! خداییش پیدا بود که جدی گرفتی!
  • فرزاد آر ام
  • خخخخخ خیلی باحال بود
    پاسخ:
    :-)

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی