افکار پریشون
میلان |
من به نظر خیلیا مهربون میام. اما وقتی که احساس کنم کسی از مهربونیم سوء استفاده میکنه، تبدیل به آدمی میشم که حتی خودم هم تا به اون روز ندیدم! مثلاَ یک بار بهترین دوست دوران دبیرستانم دلمو شکوند و من تا دوسال جواب زنگ ها و پیاماشو ندادم! خودم هم تعجب کردم!
بعدش باهاش آشتی کردم و از دلش درآوردم. دیگه بچه بودیم... ولی از اون موقع به این ور خیلی درباره ی اینکه یه وقت کسی علیه من توطئه نچینه حساس شدم. یعنی همه ش به این فکر می کنم که دیگران قصد دارن با من خوب باشن یا میخان دلمو بشکونن؟
بعضی از آدما هم هستن که نمی تونی بفهمی که وقتی با تو هستن چه فکری درباره تو دارند، اون آدما خیلی ذهن منو به خودشون مشغول می کنن. مثلاً گاهی وقتا یه نگاه چپ کسی می تونه ماه ها فکر منو مشغول کنه...
بعضی از آدما هم هستن که به ظاهر با آدم دوستن ولی فقط دوست دارن که ذهن منو پریشون کنن. یعنی حتی در حد یه نگاه چپ! سعی میکنم که معمولاً ذهنمو مشغول نکنم. اما اگه ذهنم خیلی مشغول یکی بشه، دست آخر یه کاری می کنم که مثل دوست دبیرستانم خودش پشیمون شه... :-)
برام ناراحت کننده است که آدمی که ارزششو نداره ذهن منو به خودش مشغول کنه، چون ممکنه اون با خودش فکر کنه که خیلی آدم باحالیه که حال منو گرفته. به خاطر همین فقط به آدمایی که ارزش دارن و مغرور نیستن می فهمونم که لیاقت دوستی منو دارن.ولاغیر
مثلاً دوست یکی از دوستام مذهبی بودن منو مسخره کرد! من به طور کاملاً ناخودآگاه بی سوادیشو به رخش کشیدم. دست خودم نبود اما از کار خودم کیف کردم چون دست گذاشته بود رو اعتقاداتم!
گاهی حس می کنم نکنه کینه ای شدم ... دلم میخاد کسی بهم بگه که چطوری باشم انقدر حساس نباشم. از خیلیا پرسیدم ولی هیچ روان شناسی نمیگه درست حسابی...
بعدش باهاش آشتی کردم و از دلش درآوردم. دیگه بچه بودیم... ولی از اون موقع به این ور خیلی درباره ی اینکه یه وقت کسی علیه من توطئه نچینه حساس شدم. یعنی همه ش به این فکر می کنم که دیگران قصد دارن با من خوب باشن یا میخان دلمو بشکونن؟
بعضی از آدما هم هستن که نمی تونی بفهمی که وقتی با تو هستن چه فکری درباره تو دارند، اون آدما خیلی ذهن منو به خودشون مشغول می کنن. مثلاً گاهی وقتا یه نگاه چپ کسی می تونه ماه ها فکر منو مشغول کنه...
بعضی از آدما هم هستن که به ظاهر با آدم دوستن ولی فقط دوست دارن که ذهن منو پریشون کنن. یعنی حتی در حد یه نگاه چپ! سعی میکنم که معمولاً ذهنمو مشغول نکنم. اما اگه ذهنم خیلی مشغول یکی بشه، دست آخر یه کاری می کنم که مثل دوست دبیرستانم خودش پشیمون شه... :-)
برام ناراحت کننده است که آدمی که ارزششو نداره ذهن منو به خودش مشغول کنه، چون ممکنه اون با خودش فکر کنه که خیلی آدم باحالیه که حال منو گرفته. به خاطر همین فقط به آدمایی که ارزش دارن و مغرور نیستن می فهمونم که لیاقت دوستی منو دارن.ولاغیر
مثلاً دوست یکی از دوستام مذهبی بودن منو مسخره کرد! من به طور کاملاً ناخودآگاه بی سوادیشو به رخش کشیدم. دست خودم نبود اما از کار خودم کیف کردم چون دست گذاشته بود رو اعتقاداتم!
گاهی حس می کنم نکنه کینه ای شدم ... دلم میخاد کسی بهم بگه که چطوری باشم انقدر حساس نباشم. از خیلیا پرسیدم ولی هیچ روان شناسی نمیگه درست حسابی...