دست نوشته های دانشجویی

این یک وبلاگ شخصی است.

دست نوشته های دانشجویی

این یک وبلاگ شخصی است.

از این انتگرال گرفتن ها تنها سودی که عایدم شد این بود که همه چیز میتواند برگردد...

طبقه بندی موضوعی

چک

میلان |

یه فیلمی تو شبکه آی فیلم دیدم به نام "چک" . اول به نظرم فیلم بیخودی اومد. ولی کمی که گذشت جالب شد. البته من همیشه فیلمی که جذاب باشه نگاه می کنم حتی اگه آنونس 5 دقیقه ای باشه، شرط دیدنم فقط جذاب بودنشه! این فیلم چنتا شخصیت آقا داشت که سوار یه تاکسی میشن که راننده اش خانمه. یه پیرمرد، یه پسر جوون، یه آقای تقریباً مسن، و یه آقای مذهبی که به قول خودشون ریش داره.

یه موتوری شیشه ماشینو میشکنه و میخاد کیف پیرمرد و بدزده که اول پسر جوون بسیار تلاش میکنه موفق نمیشه، خانمه ماشینو نگه میداره، همه با هم پیاده میشن کیفو پس میگیرن، آقاهه هم به عنوان پاداش چهل میلیون به چهار نفرشون هدیه میده... به نظر من این فیلم خیلی معنای جالبی داره، اون "چک" هویت ماست. که یه پیرمردی یهویی به ما هدیه داد و رفت. ازجایی که زن در ادبیات سینمای ایران به معنای وطن و میهن و ناموسه، اون راننده که به قول خودش یه زن تنها که از صبح تا شب تلاش میکنه که پول درآره همون میهن ماست. اون آدم مذهبی هم وطنای مذهبی رو نشون میده، که البته به اندازه ای که از دین میدونن عمل می کنن. اون پسر جوون نماد نسل جوون و دانشجوئه که فقط دنبال حرف منطقیه. اون مرد مسن که قبل انقلاب نظامی بوده آدمیه که خیلی طرفدار جمهوری اسلامی نیست.

اینا چون هیچکدوم نمی تونن از چک دل بکنن، تصمیم می گیرن که شبو با هم بمونن. خانمه چون معذب میشه زنگ می زنه برادرش بیاد. برادرش یک آدم به شدت دعوایی و نترس و حتی لحن حرف زدنش هم مثل لاتاست. و همین طور یک بار قصد دزدیدن چک هم میکنه. اون نماد آدمایی که هدفی تو زندگی ندارن و نه از سیاست و نه از مذهب چیزی سرشون میشه و بسیار نادان و بسیار هم اهل ادعاست. اما این آدم وسط فیلم وارد میشه. یعنی از اول نبود. کم کم به میون اومد. و حضورش به شدت "چک" یعنی هویت ما رو تهدید میکنه و به ظاهر هم ادعاش می شه که از وطن ما دفاع می کنه در صورتی که اون دزد هویت ماست.

نقش پسر جوون رو شاهرخ استخری بازی میکنه که تا جایی که من تو فیلما دیدمش نقش آدمی رو داشته که از خودش چیزی نداره و تحت تأثیر حرف دیگران قرار میگیره و زود گول می خوره. اما تو این فیلم یک شخصیت کاملاً مستقله و یه دانشجوی خوابگاهیه که به شدت دنبال سرگرمیه و حتی شب لپتابشو بغل می کنه و میخابه. و همیشه سر هر مسئله ای حرف منطقی رو اون میزنه. هیچ طرف خاصی نیست. نه طرف آقای مذهبی و نه اون آقای مسن که مذهبی نیست. فقط طرف منطقو میگیره. اون نماد نسل ماست. که در عین حال که خیلی چیزا میدونیم، هنوز ندونستیم بهتره کدوم وری باشیم. بین بحران معنای بزرگترامون گیر افتادیم.

اون آقای مذهبی کسیه که شب خونه اون میمونن. چک دست اونه. و همه هم بهش شک دارن، در عین حال که همه بهش اعتماد کردن که چک رو دستش دادن. چون اون از همه قابل اعتماد تر بود. اما کم کم همه داشتن بهش شک میکردن و هر بار هم شکشون بی مورد بوده. و هر بار تنها نسل جوونه که بیخود و بی جهت به آدم مذهبی شک نمیکنه!

شب که میشه حرف ماهواره وسط میاد و هرکسی نظری میده. آقای مذهبی میگه چهار تا دختر سرخاب سفیداب کرده... برادر اون خانمه میگه خسته از سرکار میای بهت حال میده... مرد مسن(تیمسار) تقریباً موافق ماهواره است. خانمه میگه بحث سیاسی نکنید! و این میون تنها حرف پسر جوونه که منطقیه. اون جواب میده نداری ندیدی، فقط چیزای بد نیست که نشون میده! یعنی نسل جوون اطلاعاتش درباره همه چیز خوبه، و همه چی در دسترسشه. اما خیلی وقتا دنبال چیزای خوب میگرده! در حالیکه مرد مذهبی میگه همین تلویزیونش کلی ما رو از راه به در میکنه! البته حرفش پرپیراه نیست! همچنین حرف تیمسار و پسندیدم که گفت تو این مملکت حرف سیب زمینی هم بزنی حرف سیاسی زدی و خیلیا که از سیاست چیزی نمیدونن حرفشون درباره ی گوجه فرنگی هم به دولت ختم میشه! خانمه از مسافراش که حرف سیاسی میزنن گله میکنه...

خلاصه که تمام آدمای مختلف دنبال این هویت هستند و با چنگ و دندون ازش مراقبت میکنن، دریغ ازین که هیچکدوم راه نگه داشتنشو نمیدونن. و هیچکدوم خبر ندارن که اون پیرمرد از دنیا رفته و حساباش همه مسدوده...

هویتی که ما بهش به چشم طمع نگاه کنیم که قرار باشه ازش نفعی ببریم، یه هویت پوچه! هویت برای ما ارزش مادی نداره (و تا چهار ماه دیگه که بچه های پیرمرد حساباشو باز نکردن، خبری از پول نخواهد بود!) اون فقط یه چیز با ارزشه که چون دشمنا کمین کردن که ازت بدزدن فکر می کنی که ارزش مادی داره! درحالیکه این ما هستیم که با هویت، معنا پیدا میکنیم. و بدون اون هیچیم...

خداییش من به شخصه یه فیلم هالیودی بین قهارم. و تا به حال فیلم ایرانی ندیده بودم که تا این حد به دلم بشینه!

  • میلان

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی