نشنیده بگیر
ترم 5 که بودیم یک درسی رو برداشتیم که اصلاً هم بهش علاقه نداشتیم ولی به زور می خاستیم پاس شیم ، که البته بخت با ما یار نبود و استاد هم تقریبا سخت گیر بود و نمره پاسی به ما نداد ... گذشت و ترم پیش دوباره با خود همون استاد همون درسو برداشتیم ، جلسه اول رو کرد به ما گفت مگه من شما رو پاس نکردم ؟ گفتیم که نه ! ( ماشالا به حافظه ! ) دو هفته پیش یکی از کلاسا رو پیچوندیم در حالیکه به استاد سلام کردیم و رد شدیم ، هفته پیش رفتیم سر کلاس استاد یک سؤال پرسید و ما یک جواب الکی دادیم و برگشت گفت " من می تونم خودم جواب بدم فقط می خوام شما فکراتونو به کار بندازید بگذریم که بعضیا اصلاً هیچ زحمتی به خودشون نمیدن و ... " همین طوری ادامه داد به اینکه با زبون بی زبونی ناسزا نثار بنده کردن ... جلسه ی بعد گفتیم بی خیال حرفی که زده مثل همیشه عادی بودیم باهاش یه سؤالی پرسیدیم ، که خیر و صلاح به اینه که تعریف نکنم چی شد ... "این همه زحمت کشیدم که اینو بفهمید ، از صبح تا حالا دارم چی توضیح میدم ، عجیبه که این همه گفتم و هنوز نفهمیدید" ... خلاصه هر چی از دهنش در اومد گفت ما که سعی کردیم کم نیاریم یه سؤال دیگه پرسیدیم گفت آها این یه سؤال خوبه ... هیچی دیگه سعیم این بود کم نیارم ولی ناراحتم کرد ، به زور خودمو عادی نشون دادم...