سزا...
میلان |
یکی از آشناهامون چنتا مرغ و یه خروس داشت، یه روز گفتش خروسه رو کشتیم! گفتم چرا بیچاره گناه داشت! گفتش خیلی مرغا رو اذیت می کرد، نوک می زد بهشون زور می گفت! با خودم گفتم واقعاً سزای کسی که زور بگه همینه؟؟ با وجود تک بودنش، به پشتوانه ی جنسیتش و یا هر چیز دیگه ای... ما چه بی صبر ولی خدا چقدر با ما مهربونه، به همه ی ما فرصت میده، تا اصلاح بشیم!... وگرنه که مثل این بنده خدا سرمونو می برید!!!
خداحافظ ای شهدا ، ای گلبرگ های خونین شلمچه ، ای لبهای سوخته فکه ، ای گلوهای تشنه ، ای تشنه های فرات شهادت ، خداحافظ ، شما رفتید و مائیم و راه نا تمام ! ...
شهید مرتضی آوینیسلام
وبلاگتون عالیه
پرمحتواست.
مایل به تبادل لینک هستید؟؟؟
خبر بدید بهم
یاعلی