دست نوشته های دانشجویی

روز دانشجو با یک روز تأخیر مبارک...
دوست دارم یه چیزی بنویسم که خیلی وقت بود دوست داشتم بگم، شاید بعضیا حرفمو رد کنن...
بعضیا میگن ارتباط بین صنعت و دانشگاه، خیلی کمه...
بعضیا میگن ارتباط بین آموزش و پرورش و دانشگاه خیلی کمه...
بعضیا میگن ارتباط بین بازارکار و دانشگاه خیلی کمه...
بعضیا میگن ارتباط بین دانشجو و دانشگاه خیلی کمه...
بعضیا میگن ارتباط بین مسئولین و دانشگاه خیلی کمه...
بعضیا میگن ارتباط بین خانه و دانشگاه خیلی کمه...
ما خیلی راحت میگیم ارتباط بین همه چیز و دانشگاه خیلی کمه...
اصلاً دانشگاه یعنی یک نقطه ی کور در بین یک سری درخت! دور از شهر، با دسته های مختلف از آدم هایی که در سطح شهر هرگز مانندشونو ندیدی، با دسته هایی که هر لحظه دلشون میخاد تو رو بیرون کنن، با دسته هایی که انقدر پر انرژی درس میدن که انگار نه انگار هیچ آینده ای در انتظار هیچ کدوم از دانشجو هاشون نیست! با دسته هایی که به تو اعتماد به نفس میدن، و با دسته هایی که اعتماد به نفس تو رو میگیرن...
دانشجو یعنی کسی که در خانواده همه بهش افتخار می کنن و براش آرزوی موفقیت می کنن، ولی در بیرون هیچ کس دل خوشی ازش نداره... والسلام.
راستی برف قشنگی که دیروز بارید، هدیه ی خدا به دانشجو ها نبود؟! ....