کتاب یعنی همه چیز
بابای من یه بابای نمونه است، برای اینکه در سال خیییییییییلی جلد کتاب می خونه... اغراق نمی کنما... بعضی وقتا بعضی کتابا رو 10 دور می خونه... ولی نمی دونم که چرا من به بابام نکشیدم! من رکورد کتاب خوندنم سالی 20 جلد میشه، همه شون هم کتابای سبک و لاغرن! اما دوست دارم مثل بابام باشم، اون خیلی کتاب می خونه اما من نه...
خیلی از بابا ها همین جورن، و خیلی از بچه ها هم همین طورن... با یه دانشجویی هم صحبت شدیم فهمیدیم، مادر بزرگ و پدربزرگش تحصیل کرده بودن! مامان باباش جفتشون استاد دانشگاه هستند! ولی خودش و برادرش بیکار! من با لبخند تلخی گفتم نوه ی همچین آدمی باید بیکار باشه، حالا دختره یه چیزی برادرش چرا بیکاره؟...
چرا باید پدر مادرا به فکر بچه ها نباشن؟ اگه از من بپرسن میگم خیلی از ماها نمراتمون توی دانشگاه یا حتی دبیرستان، نمرات پوچه! یعنی ظاهرش بیسته! اما باطنش 10 هم نیست، پدر مادرای الان به فکر همین نمرات پوچ هستند... و هیچ کس به واقع دنبال این نیست که بچه اش در حد لازم، از علم و دانش و مهارت و توانایی بهره برده باشه...