بی عنوان
میلان |
یه نفر که میخاد خیلی جذبه به خودش بگیره، من خنده م میگیره! مدیر گروهمون از جمله اون اشخاصه که وقتی میخاد با جذبه حرف بزنه، من خنده ام میگیره، سرکلاسم که جدی میشد، وقتی لبخند منو میدید، دیگه خودش خنده ش میگرفت، بیخیال میشد...
امروز رفتم پیشش گفتم میخام پروژه بردارم. میگه میتونید براش زمان بذارید؟ گفتم بستگی داره شما چقدر زمان بهم بدین! نمی دونم چرا خندید! شاید دوباره میخاست با جذبه بهم بگه برو حذفش کن بچه تو رو به پروژه!؟ قبل اینکه من بخندم خودش خندید... خلاصه که قبول کرد...
واحدام هم تکمیل شد، درسای سختو حذف کردم، هورااااااااا...
یادم باشه دیدمت یه لیستی رو نشونت بدم به راهنمایی نیاز دارم.یادم بنداز اگه یادم رفت.
دیشب تا بهت زنگ زدم دویییدم اونی که میدونی رو حذفش کردم اونی که میدونی برداشتم :))) اصن سردردم خوب شد :) خیلی ترسیده بودم!
وای شنبه رو بگو استاد ف.ن رو بگووو حتما ازم میپرسه چکارش کردم!
ولی توو دلم میگم هاهاهااا با پیشنهاد من موافقت نمیکنی؟ :)))) خداییش اگه ارشد گرایشی که میرم همچین درسی داره خب چه لزومی داره خودمو بکشم! اوووه
اومدم خونه برای همه تعریف کردم استاد گفت بیشتر توضیح بدم گیج میشم! جالبه فقط یه بار داشت توضیح میداد ماهم نگاش میکردیم!