دست نوشته های دانشجویی

این یک وبلاگ شخصی است.

دست نوشته های دانشجویی

این یک وبلاگ شخصی است.

از این انتگرال گرفتن ها تنها سودی که عایدم شد این بود که همه چیز میتواند برگردد...

طبقه بندی موضوعی

بی عنوان

میلان |

یکی از دوستامون این ترم استاد حل تمرین شده، سر کلاس می گفتش دانشجوها که رو صندلی نشستن، فکر می کنن استاد صداشونو نمی شنوه، در صورتی که کسی که اینجا وایمیسته، کوچکترین صدا ها رو می شنوه! خیلی جالب بود برام، خودم هم همچین چیزی رو تجربه کردم، همیشه می رم ته کلاس می شینم که مثلاً استادا منو نبینن که میخایم با دوستام به دیونه بازی هامون برسیم، روزایی که ارائه داشتم می فهمیدم که به تمام کلاس دسترسی دارم، مخصوصاً ته کلاس...

بعد با دوستام به این فکر می کردیم که سر کلاس چه حرفایی که نمی زدیم، فکر می کردیم که استادا نمی شنون، دوستم با کمال خونسردی درباره ی لباس استادا نظر میداد، بهش می گفتم دیونه می شنوه، می گفت نه بابا اون حواسش نیست...

حالا به این فکر می کنم که بریم ازشون عذرخواهی کنیم، ولی بگیم چی؟....

  • میلان

نظرات  (۱)

استادا خیلی با جنبن ... معمولا با اینجور چیزا کنار میان
پاسخ:
یکیشون که خیلی حساس بود... اونم هیچی به روی خودش نمی آورد...

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی