امید
چقدر امیدوار بودن سخته، یعنی در اصل بهونه جور کردن برای امید خیلی سخته، چون هیچ دلخوشی تو دنیا پیدا نمیشه، گاهی وقتا به هر چیزی که نگاه می کنی هیچی برای امیدواری پیدا نمیشه و کم کم به این باور می رسی که دنیا ناامید کننده است، ناامید و ناامید تر ....
ولی به ته ناامیدی های دنیا که برسی، تازه یادت میفته که هر چیزی می تونست امیدوار کننده باشه، تمام اون چیزای ناامید کننده برات تبدیل به امید میشه، درست مثل کسی که داره غرق میشه و به کوچک ترین جسمی که میبینه چنگ میندازه، یا اینکه حتی ممکنه به توانایی شنا کردن خودش پی ببره، در حالیکه تا اون لحظه خودشو ناتوان فرض میکرده...
ولی این مهمه که ته ناامیدی ها، یه دفعه یه بهانه برای امید پیدا بشه، یا کسی باشه که حس کنی دوست داری به خاطر اون به زندگی امیدوار باشی... کسی که تنها امید تو باشه، اگه صد بار تو رو ناامید کنه، بازم ازش ناامید نمیشی...