اینم ما...
تو دانشگاه ما خیلی راحتیم ، چون آقایون دانشکده شون با ما یکی نیست؛ دائما در حال مسخره بازی هستیم من و دوستام، چند روز پیش داشتیم با دوستام تو سالن چرتوپرت میگفتیم، که یهو یکی از استادا که بسیار باهاش رودرواسی داریم، از کنار ما رد شد، خودشم سرشو انداخته پایین که من شما رو ندیدم، مرامش رسید ما رو خجالت زده نکنه! ولی از اون روز عذاب وجدان دارم، الان با خودش فکر می کنه ما چه دیونه هایی هستیم!
یه بار هم رفته بودیم یکی از اتاقا کار داشتیم، انقدر سروصدا کرده بودیم، انقدر خندیدیم، یه خانمه پرسید ترم چندین؟ گفتیم سال آخریم، طفلک ندونست چی بگه، گفت خیلی خوب موندین!
یه بار که یکی اصلاً باور نمی کرد، میگفت ترم اولی هستین خالی میبندین! دوستم کارت دانشجویی شو نشون میده، داشتیم می مردیم از خنده...
خاطراتی که دارن تموم میشن، از الان دوستامون میگن دلمون تنگ میشه برای بچه ها...
