حیف...
میلان |
یه استاد داشتیم، من که 10 واحد تا الان باهاش پاس کردم، ولی بازم هرچی ارائه کنه، برمیدارم، ترم پیش درسی رو ارائه کرده بود، که من پاس کرده بودم، متأسفانه! به گوشی من زنگ زده که چرا این درسو برنداشتی؟ جالبه، دل به دل راه داره!
اصلاً این استادمون حیف شده، هر روز که ما تو اتاقشیم، هر دفعه از یه رشته ای بحث میفته یکی از اقوامشون تو این رشته تحصیل کرده، وقتی می پرسیم خب الان چی شده؟ میگه الان که فلان کشور ادامه تحصیل میده، درضمن به صداقتش ایمان داریم، چنبار با خودمون حرف می زدیم گفتیم خودش چرا تو یه کشور خارجی نیست؟ ( متأسفانه به نظرمون پیشرفت این طوری میومد که باید تو یه کشور خارجی باشه! ) اما خودش قبل از اینکه بپرسیم گفت من دوست داشتم فقط برای خانما تدریس کنم و دانشگاه قم تنها دانشگاه غیر مختلط بود که من دوست داشتم...
هفته ی آینده تمام کلاسامون لغو شدن. اما من شنبه میرم دانشگاه، چون یه بهانه برای دیدنش دارم،دلم براش تنگ میشه...
اصلاً این استادمون حیف شده، هر روز که ما تو اتاقشیم، هر دفعه از یه رشته ای بحث میفته یکی از اقوامشون تو این رشته تحصیل کرده، وقتی می پرسیم خب الان چی شده؟ میگه الان که فلان کشور ادامه تحصیل میده، درضمن به صداقتش ایمان داریم، چنبار با خودمون حرف می زدیم گفتیم خودش چرا تو یه کشور خارجی نیست؟ ( متأسفانه به نظرمون پیشرفت این طوری میومد که باید تو یه کشور خارجی باشه! ) اما خودش قبل از اینکه بپرسیم گفت من دوست داشتم فقط برای خانما تدریس کنم و دانشگاه قم تنها دانشگاه غیر مختلط بود که من دوست داشتم...
هفته ی آینده تمام کلاسامون لغو شدن. اما من شنبه میرم دانشگاه، چون یه بهانه برای دیدنش دارم،دلم براش تنگ میشه...

من که خیلی ناراحتم از این که شهادت حضرت زهرا برسه و دیگه نتونم این طور بنویسم
(نکن ای صبح طلوع)
امروز هم مطلب معرفتیِ
تشریف بیارید