خدا را به عمه ام زینب قسم دهید فرج مرا نزدیک کند...
پدر: من دوست دارم با دختری به انتخاب من ازدواج کنی
پسر: نه! من دوست دارم همسرم را خودم انتخاب کنم
پدر: اما دختر موردنظر من دختر بیل گیتس است
پسرک آهان !!!! اگه اینطوریه، قبوله
پدر به نزد بیل گیتس می رود و می گوید: برای دخترت شوهری سراغ دارم
گیتس:اما برای دختر من زود است که ازدواج کند
پدر:اما این مرد جوان قائم مقام(( مدیر عامل بانک جهانی)) است
گیتس:اوه، که اینطور! در این صورت قبوله
پدر به دیدار مدیرعامل بانک جهانی رفت و گفت:مرد جوانی را برای سمت قائم مقامی سراغ دارم
مدیرعامل:اما من به اندازه کافی معاون دارم
پدر: اما این مرد جوان داماد بیل گیتس است
مدیرعامل:اوه! اگه اینطوره قبوله!
نتیجه اخلاقی: اگر چیزی نداشته باشید باز هم می توانید چیزهایی را بدست آورید. اما باید روش درستی را انتخاب کنید
از همایش تغییر در نگرش که دکتر فرهنگ تشریف آورده بودن دو داستانی که ایشون گفتن و بسیار به یاد ماندنی بودن به شما تقدیم می کنم...
پدر و مادری که بسیار به تک دختر خود وابسته بودند؛ برای فرزندشان که در دانشگاه قبول شده بود ؛ خانه دانشجویی اجاره کردند و برای او تمام وسایل لازم را تهیه کرده و به شهر خود بازگشتند . اما با رفتن دختر منزل این زوج ثروتمند سوت و کور و کسل کننده بود و والدین دختر دائما در خواب به سر می بردند تا جای خالی دختر، آن ها را دل تنگ نکند . بنابراین تلفن را دائماً از پریز جدا می کردند تا کسی مزاحم خواب آن ها نباشد ؛ طبیعتاً در این شرایط دختر تنها می توانست از طریق نامه با پدر مادر خود تماس بگیرد و هر چند وقت برای آنها نامه می نوشت تا اینکه چند ترم گذشت اما از دختر خبری نشد و پس از مدتی نامه او به این شرح به دست والدین نگران دختر جوان رسید: پدر و مادر عزیزم سلام، اخبار ناگواری برای شما دارم ؛ منزلی که برای من تهیه کرده بودید؛ آتش گرفت. تمام وسایلم در آتش سوخت .جزوه های من هم درآتش سوخت . لباس های من هم در آتش سوخت. خودم هم در خانه بودم و نزدیک بود بسوزم؛ ولی یک پسر جوان مرا از آن جا نجات داد . او خیلی خوب بود . ما باهم ازدواج کردیم و الان هم صاحب بچه هستم ... پدر و مادر عزیزم تمام این وقایا که شرح دادم ؛ شوخی بود ! منزل سالم است. من باکسی ازدواج نکردم . و بچه هم ندارم... من فقط مشروط شدم و الان هم اخراج شده ام و دارم برمی گردم! دوستتان دارم!
در یکی از شهر های کشور آمریکا راننده کامیونی بدون توجه به تابلو وارد تونلی شده و در زیر پل گیر کرده بود که نه راه پس داشت نه راه پیش...جاده بسته شد . پلیس و آتش نشانی و جمعیت کثیری دور این کامیون که سد معبر کرده؛ جمع شده بودند . و هرکس پیشنهادی میداد : مأموران آتش نشانی بدنه ماشین را به درازا ببرند... ماشین را از پشت بکشند...دست آخر کامیون را از روی ناچاری در حالی که هر لحظه سقف تونل را تخریب میکرد؛ توسط جرثقیل کشیدند... پسر بچه ای نزدیک میشد؛ پرسید: چی شده؟ افسر پلیس بی توجهی کرد. باز پرسید: چی شده آقا؟ جواب داد : هیچی بچه برو! باردیگر پرسید و پلیس با عصبانیت داد زد : کامیون زیر پل گیر کرده و نمی دونیم چطوری بیاریمش بیرون که پل خراب نشه! پسر بچه بی درنگ پاسخ داد: خب چرا باد لاستیکاشو خالی نمی کنین؟! و این چیزی بود که به ذهن آن همه آدم بزرگ نرسیده بود!
بیایید با شروع سال جدید ما هم نو شویم؛ بیایید جور دیگری فکر کنیم...
من و دو تا دوستام ارائه داشتیم، کلا 42 صفحه بود تقسیم کردیم؛ شد نفری 14 صفحه . نفر اول از صفحه اول تا 1+14 یعنی 15 نفر دوم از صفحه 16 تا 16+14 یعنی 30 و نفر سوم از 31 تا 31+14 یعنی 44 ! باورتون میشه چند روز درگیر بودم که چرا دو صفحه اضافی آوردم! حالا میخاستم برم به استادمون بگم این معما رو حل کنه ! خوب شد نرفتم ! البته از دانشجوی ریاضی بعید نیست از این سوتیا بده ! ولی خداییش باورتون میشه یه همچین مسئله پیش پا افتاده ای به معما تبدیل شده باشه ؟ !
من و دوتا دوستام همیشه باهم هستیم معمولا واحد هامون هم باهم برمیداریم که سر کلاسا باهم باشیم...
اما انگار این باهم بودن ما توجه خیلی از بچه ها رو جلب کرده بوده چون همیشه هم کلاسی ها و ورودی های قبل خودمون با ما شوخی میکردن که شما ها اسن کی هستین؟ نه با نودی ها نه با هشتادو نهی ها نه با نودویکی ها .... با هیشکی نمی گردین فقط سه تایی با همین! ما هم جواب می دادیم شما فرض کن ما خودمون یه ورودی هستیم برای خودمون... خلاصه القاب متفاوتی از سوی رفقا دریافت می کنیم...
اما یه چیز جالب، یکی از دوستا یه روز ما رو دید خیلی دقیق و حساس به ما نگاهی عمیق انداخت و عبور کرد. چند لحظه بعد با شتاب برگشت گفت من هر دفعه شما رو می بینم درست یاد یه مسئله ای می افتم که سر کلاس احتمال حل کردیم و اون مسئله میگفت که سه نفر به چند حالت میتونن کنار هم توی یک خط بایستند؟ و جواب سه فاکتوریل (!3) میشد!!!!! از اون روز دیگه به القابمون "دوستان سه فاکتوریل" هم اضافه شد!!!
پوستری که ما سر کلاس مباحثی در ریاضیات و کاربردها ارائه دادیم...
از بچه های آماری کسی هست بتونه مفهوم رگرسیون و برای من توضیح بده!؟؟؟
امروزه دانههای سهبعدی برف میتوانند با استفاده از برنامهای -که توسط ریاضیدانان در دانشگاه « دیویس کالیفورنیا» (UC Davis) و دانشگاه «وسیکانسین- مادیسون» (Wisconsin- Madison) رشد پیدا کنند- در یک کامپیوتر ساخته میشوند.
بهگزارش سایت دانشگاه «دیویس کالیفورنیا» (UCDavis)، «جانکو گراونر» (Janko Gravner) پرفسور ریاضیدان دانشگاه «دیویس کالیفورنیا» (UCDavis) میگوید: هیچ دو دانهی برفی همانند هم نیستند اما ممکن است خیلی شبیه همدیگر باشند. اینکه چرا خیلی با هم فرق نمیکنند، یک معما است. مدلی که بتواند آنها را پردازش کند، ممکن است بتواند بعضی از این سؤالها را جواب بدهد.
پیچیده، بهطور باور نکردنی تغییرپذیر و زیبا! دانههای برف حداقل از سال ۱۶۱۱ میلادی تا الان، معمایی پیچیدهای برای ریاضیدانان بوده است؛ وقتی که «جوهاناز کپلر» (Johannes Kepler) پیشبینی کرد که ساختمان شش گوش میتواند اساس یک ساختمان کریستالی باشد.
دانههای برف از بخار آب اطراف بعضی انواع هستهها مثل ذرهای از گرد وغبار رشد میکنند. سطح کریستال درحال رشد پیچیده و نیمه مایع است که در آن مولکولهای آب از بخارهای محیط میتوانند جذب یا جدا شوند. مولکولهای آب بیشتر در بخش تقعر کریستالها جذب میشوند.
این مدل توسط «گراونر» (Gravner) و «دیوید گریفیت» (David Griffeath) از دانشگاه «ویسکانسین مادیسون» (Wisconsin- Madison) ساخته شده است و از فاکتورهای زیر در این مدل استفاده کردهاند:
با اجرای این مدل در شرایط مختلف، محققان قادرند دامنهی گستردهای از شکلهای دانههای برف طبیعی را بسازند.در تلاش برای مدلسازی برای همهی مولکولهای آب، فضا به المانهای سهبعدی بهاندازهی یک میکرومتر تقسیم شدند. این برنامه در طول حدود ۲۴ ساعت یک دانهی برف را در یک کامپیوتر رومیزی پیشرفته تولید میکند.
همانند دنیای واقعی، بخشهای سوزنیشکل بیشترین کاربرد را در طرح دانههای برفسازی توسط کامپیوتر دارد. این در حالی است که دانههای برف ششگوش کلاسیک یا «درختی» (Dendritic) یا دانههای برف «پر» مانند، هم در طبیعت و هم در شبیهسازی کامپیوتر کمتر بوده و استفاده شدهاند.
«گراونر» (Gravner) و «گریفیت» (Griffeath) میخواهند چندین دانهی برف جدید را طراحی کنند. یکی از این طرحها، بهشکل پروانه است که شبیه سه پروانه است که از جلو بههم چسبیدهاند. «گراونر» (Gravner) میگوید: بهنظر میرسد دلیلی ندارد که چنین طرحهایی در طبیعت ظاهر نشوند اما در عین حال بسیار شکننده و بیدوام هستند.
تعجبآور آنکه ساختار سهبعدی همراه با ساختارهای پیچیدهای که اغلب بین دو صفحه بهوجود میآیند از اهمیت بالایی برخوردارند. این مسأله را هنگام مشاهدهی دانهی برف واقعی بهسختی میتوان رؤیت کرد اما با استفاده از میکروسکوپ الکترونی در مطلعههای دقیق از دانههای برف واقعی میتوان مشاهده کرد.
منبع:ریاضی سرا