دست نوشته های دانشجویی

این یک وبلاگ شخصی است.

دست نوشته های دانشجویی

این یک وبلاگ شخصی است.

از این انتگرال گرفتن ها تنها سودی که عایدم شد این بود که همه چیز میتواند برگردد...

طبقه بندی موضوعی

قانون علمی

میلان |

دانشمندان برای اینکه بتوانند تحقیق کنند سعی می کنند که فرضیه ی مورد نظر را رد کنند و چنانچه فرضیه رد نشد و یا به زبان علمی فرضیه صفر آن (Ho) رد شد در واقع آن فرضیه به قانون علمی مبدل شده است و دلیل آن این است که نسبت ندانسته های ما انسان ها به دانسته های ما بی نهایت است .

زمانی که از تازه مسلمان ها پرسیده میشود چه باعث شد که مسلمان شدند ؛ تعداد زیادی از آن ها پاسخ می دهند که قرآن به دست آن ها رسیده و آن را مطالعه کرده اند... عقیده ی بنده این است که آن ها که اعتقادی به قرآن ندارند آن را مانند یک کتاب معمولی و یا حتی کتابی پست نگاه می کنند و انتظار نوشته هایی را دارند که به وضوح اشتباه باشند ؛ اما به چیزی می رسند که نمی شود آن را رد کرد ، به همین علت است که به آن ایمان می آورند ؛ حتی گاهی بعضی از ما که مسلمان به دنیا آمده ایم به ایمان آن ها غبطه می خوریم . چون همیشه قرآن را به چشم قداست دیده ایم . ایمان آن ها متفاوت است .

اما بحث این جاست که با وجود این که قرآن در دسترس هست ؛ عده ی کثیری هستند که گمراه شده اند ؛ حتی با این وجود که قرآن برای کسانی که آشنایی دارند یا آشنایی ندارند قابل فهم است ؛ شاید ما هم می ترسیم که به سرنوشت کسانی دچار شویم که از قرآن برداشت مناسبی نداشته اند ؛ که البته ترسی منطقی است . شاید مناسب باشد که یک بار مانند دانشمندانی که تحقیق می کنند  قرآن را برای خودمان تبدیل به یک قانون علمی کنیم !

  • میلان

میگن کسی که نماز اول وقت بخونه نمازش با نماز امام زمان –علیه السلام- بالا میره ... چند روز پیش با یکی از استادا سر این موضوع بحث کردیم ؛ که اذان در مکان های مختلف هم زمان نیستند و نماز اول وقت ما با نماز اول وقت ایشون ممکنه حتی چند ساعت فاصله داشته باشه . پس چطوری میشه که با هم بالا بره ؟

اما این سؤال بدی نبود ؛ استادمون یک نظر دادن که برام خیلی جالب بود ؛ گفتن که توی یک دستگاه مختصات همه ی بردار هایی که هم جهت و هم اندازه هستند ؛ طبق تعریفی که داره از نظر ما یکسان اند . یعنی همون بردار هایی که مثل فلش رسم میشن و بچه تر که بودیم فکر می کردیم دارن به همون طرف حرکت می کنند ؛ فرض کنیم این بردارا همون نماز های ما باشن در هر کجای دستگاه مختصات که باشن یکسان اند و به یک طرف حرکت می کنند... به نظر بنده هم نظر خوبی بود ! هرچند که ربطش به این سؤال صد در صد قابل اثبات نیست ؛ ولی انصافاً ریاضیات مغز آدمو پرورش میده ...

  • میلان

روزی که دکتر فرهنگ تو دانشگاه ما سخنرانی کرد جمله ای ساده گفت که بنده حسابی به فکر فرو رفتم ؛ گفت " بعد از هر کلاس دوستام همیشه شیرجه می زدند در استخر و من شیرجه می زدم تو کتابام... " به ظاهر جمله ی پیش پا افتاده ای به نظر میاد اما یه نظریه ای که خیلی از ماها بهش اعتقاد داریم رد می کنه ؛ این که ما باید حتماً حتماً حتماً یک زمانی رو در روز برای سرگرمی اختصاص بدیم ؛ دوست ندارم حرف دکتر فرهنگ رو به نفع خودم تعبیر کنم ؛ اما عقیده ی خودمو می نویسم ؛ این که ما انسان ها به ورزش نیاز داریم و قطعاً به استراحت احتیاج داریم ؛ اما برای این چیزا ساخته نشدیم ! مسلماً اگر او هم مثل دوستاش تو استخر شیرجه میزد دکتر فرهنگ نمی شد! تجربه ی شخصیم اینه روزی که کمتر از روزای دیگه استراحت می کنیم احساس سبکی بیش تری داریم ؛ انرژی بیشتری برای فعالیت هامون داریم ؛ درسته که همه ی ما باور داریم که برای سرگرمی ساخته نشدیم اما هر کدوم از ما که به اطرافمون نگاه کنیم می فهمیم که وسایل سرگرمی همیشه بیشتر و حتی در دسترس تر از غیر سرگرمی هاست! بهتره اگر هم به سرگرمی عادت کردیم حداقل برای مدتی کنار بگذاریمشون یکم به خودمون بیاییم !

قطعاً وقتی دکتر فرهنگ این جمله رو نزدیک یک سال پیش همین طوری در آخر حرفاش گفت فکر نمی کرد انقدر منو به فکر فرو ببره چون اصلاً موضوع بحث چیز دیگه ای بود...

  • میلان

این چه رسمیه که هفته ی اول هیشکی نمیاد؟ آخه چرا؟ از هر کی بپرسی چرا میگه هفته ی اول هیشکی نمیره منم نمیرم . حق داره ! ولی جدا رسم بدیه ! تو چه کشورایی این اتفاق میفته که تو ایران هست و اصلا هم کسی ناراحتش نیست . هفته ی اول ترم ، هفته ی قبل عید ، هفته ی بعد عید ، هفته ی آخر ترم ... و یک رسم بدتری هم هست که کلاس ده دقیقه دیر شروع می شه و ده دقیقه زود تموم میشه ( البته فقط در دانشگاه قم ) ... و یک رسم خیلی بدتر هم هست که درس خوندن کلاسش پایین تره این آخری رو واقعا نمی تونم هضم کنم ... البته این که در سایر کشور ها هم دانشجو حزب مخالف استاد باشه بعید نیست ولی چرا اکثریت دانشگاه باید دانشجوهایی باشن که درس نمی خونن ( مثل خودم ! ) چرا کسی که درس نمی خونه باید شیک تر باشه ؟! نمره های کسل کننده یعنی 20 و 19 ؟! زندگی یکنواخت یعنی سخت کوش بودن ؟! چرا کسی که درسو کلاسو جدی بگیره مورد تمسخر قرار می گیره ؟! ایران کشور علم و دانش نیست ؟! یا ما ها باهوش نیستیم ؟! حتی اگر هم انگیزه داشته باشیم ناامیدمون می کنن ! به نظر من این کارا فقط رفتارای بی سواداست ! آخه دانشجو که نباید انقدر بی فرهنگ باشه !! بیایید یه تکونی به خودمون بدیم ...

  • میلان

شاید بعضی از ما ها علاقه به کسب رتبه های عالی در کنکور یا آزمون المپیاد داشته باشیم ؛ اما این رتبه ها نصیب افرادی میشه  که به شدت درس خون باشن ؛ ممکنه برای کسب رتبه ی عالی اشخاصی خودشونو به آب و آتیش بزنن ( مخصوصاً دبیرستانی هایی که کمی هم آرمان گرا یا کمال طلب باشند ) ولی به عقیده بنده این رتبه ها ویژه اشخاصی هست که طبق تیپ شناسی شخصیتی MBIT تیپ شخصیتی INTP و یا INFP باشند. یا این که طبق تیپ شناسی شخصیتی آنوگرام اونا تیپ « پنج » باشن یعنی تیپ « دانش طلب، گوشه گیر ، و محقق » . این اشخاص برای شغل پژوهش بسیار مناسب هستند. این تیپ شخصیت گوشه گیری داره بنابراین میزان بسیاری از وقتشو تنها میگذرونه و این یعنی اینکه وقت بیشتری برای فکر کردن داره . همچنین اکثرا افراد تبپ پنجی وقت چندانی برای رسیدن به خودشون در نظر نمی گیرن . ممکنه خیلی از ما ها آدمای نابغه ای رو دیده باشیم که به اصطلاح خودمون بهش بگیم شلخته و کمرو . و یا اینکه حداقل یکی از این ویژگی ها در اون بارزتر باشه و دیگری مستتر . خیلی از ما ها ممکنه فقط به خاطر کلاس ترجیح بدیم دکتری مهندسی چیزی بشیم و به خاطر رسیدن به این مدرک خود کشی کنیم ولی دست آخر نتونیم به اون برسیم ، این یعنی رشته ی رویاهای ما با چیزی که مناسب ماست متفاوته...

بنده اگر کوته فکری نکرده باشم هم رشته ای های ما و غالباً دانشجوهای علوم پایه یا معلم یا استاد دانشگاه و یا پژوهشگر خواهند بود. اما چون خیلی از ما دارای این تیپ ها نیستیم و اگر هم باشیم؛ برای پژوهشگر بودن در ایران شرایط سخت است و تمام این ها دست به دست هم تا اینکه ما از رشته مان نا امید باشیم و تنها امیدمان به تدریس باشد که برای تدریس هم باید در دانشگاه خوبی تحصیل کرده باشی و هم بهترین باشی . اما هنوز هم راه برای پیدا کردن شخصیتمان و اینکه در چه شغلی بهترین هستیم باز است ؛ مخصوصاً برای رشته ی ریاضی که دارای فکر بسیار باز تر و هوش بالاتر و شرایط بسیار بهتری هستیم. به عقیده من برای موفق بودن هرگز دیر نیست...

  • میلان

پژوهشگر

میلان |

در ایران تحقیق و پژوهش به عنوان یک شغل مجزا کمتر شناخته می شود. در صورتی که در کشورهای صنعتی و توسعه یافته نه تنها پژوهشگران به صورت مستقل، شاغل محسوب می شوند بلکه این شغل از اهمیت و ارزش بالایی در جامعه نیز برخوردار است و پژوهشگران از درآمد مناسبی نسبت به میانگین مشاغل برخوردارند.

با این وجود به عنوان یک پژوهشگر می شود در مراکز تحقیقاتی و پژوهشی به صورت استخدامی و یا اینکه به صورت پاره وقت همکاری نمایید.
در ایران بسیاری از فعالیت های تحقیقاتی و پژوهشی در دانشگاه ها و با حضور اساتید دانشگاه و دانشجویان انجام می گردد و عمدتا در راستای انجام کار پایان نامه در مقاطع کارشناسی ارشد و دکتری می باشد. البته تعداد کمی از تحقیقات انجام شده در دانشگاه به سفارش شرکت ها و سازمان ها می باشد و نتایج حاصل از آنها در قالب گزارش های مختلف به این کارفرماها ارائه می شود

اگر به انجام کارهای تحقیقاتی، مطالعات گسترده و حضور در محیط های آزمایشگاهی و یا کتابخانه ای علاقه دارید، این شغل مناسب شماست.

البته وظایف و فعالیت های یک پژوهشگر در حوزه های پژوهشی مختلف، متفاوت است. مثلا یک پژوهشگر در حوزه علوم انسانی عمدتا در کتابخانه ها و در بین کتاب ها به دنبال پاسخ سوالات خود است و یک پژوهشگر حوزه مهندسی ممکن است در آزمایشگاه یا محیط واقعی با استفاده از ابزارهای مختلف اندازه گیری و سنجش برای سوالات تحقیق خود به دنبال جواب باشد.
دانش، مهارت و تحصیلات مورد نیاز

یک پژوهشگر معمولا در زمینه تخصصی خود دارای مدرک تحصیلی کارشناسی ارشد و یا دکتری می باشد. به عنوان مثال برای اینکه شما بتوانید در زمینه بهبود فرایندهای سازمانی تحقیق کنید، باید در یکی از رشته های مرتبط مثل مدیریت دارای تحصیلات دانشگاهی باشید. به همین ترتیب تحقیقات در حوزه های پزشکی، علوم پایه و فنی و مهندسی نیازمند گذراندن دوره های دانشگاهی مرتبط و دارا بودن مدارک دانشگاهی معتبر می باشد.

البته گاهی اوقات یک پژوهشگر به دلیل علاقه مندی فراوان و انجام مطالعات و بررسی های گسترده دارای تجارب ارزشمند تخصصی در حوزه ای خاص می باشد اما به منظور کار کردن با یک گروه تحقیقاتی یا در یک فضای علمی و پژوهشی و جلب اعتماد سایرین برای گرفتن پروژه های تحقیقاتی، نیازمند اخذ مدارک معتبر دانشگاهی در زمینه مورد علاقه خود می باشد.

البته در کنار مدرک تحصیلی، شما به عنوان یک پژوهشگر باید حس کنجکاوی و خلاقیت زیاد همراه با ذهنی پرسشگر داشته باشید و به جزئیات حساس باشید و برای دستیابی به پاسخ پرسش های خود از تمامی ابزارها و منابع اطلاعاتی استفاده نمایید.

شخصیت های مناسب این شغل بر اساس شخصیت شناسی MBTI

INFP  این تیپ شخصیتی دوست دارد به دیگران کمک کند در زندگی شان به رشد، دانش و فراست بیشتری دست پیدا کند. او از فرآیند یادگیری لذت می برد و به دنبال معانی عمیق تر می گردد.

 

INTP این تیپ شخصیتی دوست دارد مسایل پیچیده را تحلیل و حل کند. او به مشاغل چالشی که نیاز به اندیشه زیاد و روش های مبتکرانه دارد، علاقه مند است

به نقل از سایت مسیر ایرانی

  • میلان

آیا جامعه واقعا برای خلاقیت ارزش قائل است؟ ممکن است مردم بگویند که جامعه عاشق آدمهای خلاقی با ایده ها و راه حل های نوآورانه است، اما آیا واقعا این طور است؟ شاید خودتان تجربه کرده باشید که معلمها چندان میانه ای با دانش آموزان خلاق ندارند. در تحقیقی هم که در سال ۱۹۹۵ انجام شد، همین مطلب اثبات شد. البته شاید این مسئله به این خاطر باشد که دانش آموزان خلاق، عموما سرکش تر هستند و دوست ندارند از قوانین روتین تبعیت کنند.

اما این مسئله تنها منحصر به مدرسه ها نیست، در صنعت، اقتصاد و دانشگاه ها هم وضعیت مشابهی حکم فرماست، مثلا در حالی که رؤسای سازمانها میگویند که خواستار ایده های خلاق هستند، شواهد نشان می دهند که به سبب محبوبیت نهانی پیروی از روتین ها و همرنگی با جماعت، اندیشه های خلاق طرد میشوند. در تحقیقی که در سال2011 انجام شد؛ پژوهشگران پی بردند که گرچه ممکن است در مقام حرف، مردم خلاقیت را بستایند، اما به صورت ناخودآگاه، فکر دیگری در مورد خلاقیت دارند و درست مثل اندیشه های نژادپرستانه که به صورت مخفی در ذهن ما آشیانه دارند، ما در نهان نسبت به خلاقیت مقاومت داریم.در جریان تحقیق یادشده، مولر و همکارانش دریافتند که عدم اطمینانی که فکر کردن در مورد خلاقیت در سر مردم ایجاد می کند باعث میشود که اندیشه های منفی در مورد خلاقیت در سرشان ایجاد شود و آنها را از پیروی کردن از ایده ها بازمیدارد. این تحقیق تأیید کننده این مسئله است که مردم به خاطر افزایش حالت عدم اطمینان که ایده های خلاقانه ایجاد میکند، میانه ای با این ایده ها ندارند و ناخودآگاه چنین تفکری در ذهن مردم شکل می گیرد: ما می دانیم که چگونه کارهایی را که قبلا عادت به انجام دادنشان داشتیم، انجام بدهیم. چیزهایی جدید مرموز و مبهم هستند. چگونه میتوانیم به آنها دست بیابیم؟ آیا انجام آنها عملی است؟ اگر اشتباه کنیم، چه میشود؟ و کلا ما از عدم اطمینان خوشمان نمی آید و دوست داریم از این حالت بگریزیم . متأسفانه در جریان روند خلاقیت از آنجا که ما باید کاری را انجام بدهیم که قبلا انجام نشده، نوعی عدم اطمینان ذاتی وجود دارد.ما دوست داریم که به صورت عادتی تصمیم گیری کنیم و انتخاب هایی کنیم که به نظرمان عملی تر می آیند.

  • میلان
هرچند کمی دیره ولی تبریک ویژه به بچه های المپیادی ریاضی دانشگاه قم که با یک مدال طلا و کسب مقام هشتم برگشتن...
دوتا از دوستای بنده هم در این مسابقات شرکت کردن که به هوششون و هم پشتکارشون ایمان داریم و یکی از اساتیدمون هم اعتقاد داشتن که اگر با اونا کار میشد و براشون حداقل چند جلسه کلاس میذاشتن اونها هم حتما اقلا برنز میاوردن.چون به قول خودشون اونا حتی رقبای خودشون رو نمیشناختن... امیدواریم انشالا سال آینده رتبه بهتری کسب کنند. و بتونن خودشون رو نشون بدن.هر چند مقام هشتم هم عالیه... و این نشون میده که سطح دانشگاه ما تو رشته ریاضی جزو دانشگاه های سطح بالاست...
  • میلان

آموزش میپل

میلان |

کتابچه آموزش میپل که قرار بوده از انجمن ریاضی دریافت کنید میتونید از این لینک دانلود کنید

حجم:2.17 مگابایت

  • میلان


من دانشگامونو دوست دارم

بهتر بود سرعت نت تو دانشگامون کمی بیشتر باشه ؛ بهتر بود کتابخانه اش وسیع تر باشه ؛ بهتر بود بعضی کارمنداش خوش اخلاق تر باشن ، البته خیلی هاشون خوش اخلاقن، بهتر بود همه شون خوش اخلاق باشن ؛ بهتر بود فضای علمی بیشتر باشه ؛ منظورم نشاط علمی است...

خیلی چیزاش اگر این طوری نباشه بهتره...

ولی خیلی چیزاش هم همین طوری قشنگه...

ما هنوز فرق بین غر زدن و انتقاد کردن رو نمی دونیم...

من دانشگاهمو بخاطر خاطره هاش ، بخاطر کلاساش ، بخاطر خستگی ها و اضطراباش ، بخاطر استادا و دانشجوهاش ، بخاط خنده هاش ، بخاطر فضای سبزاش، بخاطر خیلی چیزاش ، دوستام ، درس خوندن ، دانشجو بودن ... یک کلام بخاطر دل خودم دوسش دارم... خدا رو شکر می کنم...

و دوست ندارم با غر زدن دائم تو گوش کسانی که کاری ازشون برنمی آد ( دانشجو ها ) زندگی مو توی دانشگاه تلخ کنم ؛ اما به موقع اش به آدمش ( مسؤلین ) انتقاد هم کردم !

نظر من اینه که انتقاد خیلی خوبه !!! غر زدن خیلی بده !!

  • میلان


میگن ایرانی جماعت زور بالای سرش نباشه ؛ کار نمیکنه !

عزیزم باور نکن!

مگه زور بالا سر ماست که بیایم دانشگاه و درس بخونیم ؟!

مگه زور بالا سر ماست که همیشه سرحالیم ؟!

مگه زور بالا سر ماست که روزی 5 وعده نماز میخونیم ؟!

میگن ایران جهان سومیه !

اگه توسعه به اینه که تبلت و گوشی هاو رایانه ها حتی درحال خاموش برامون جاسوسی کنه ؛ میخایم جهان سومی باشیم !

اگه توسعه به اینه که هم جنس بازی تو کشورمون قانونی باشه ؛ میخایم جهان سومی باشیم !

اگه توسعه به اینه که افتخارمون زنی باشه که کارگری کنه ؛ میخایم جهان سومی باشیم !

اما بهتره از منطق نگذریم ؛

هنوز با توسعه خیلی فاصله داریم؛

 چون هنوز نمیدونیم چطوری برق مصرف کنیم؛

چطوری گاز مصرف کنیم؛

چطوری بنزین مصرف کنیم؛

توی تولید دانش ضعیفیم! ( می تونستیم خیلی بهتر از این باشیم! )

جلوی تبلیغات منفی علیه ارزش هامون تو کشور خودمون رو نمی گیریم!

و بعضی دانشجوهامون به جای رفتن به دنبال دانش، سرگرم طرح سؤالات جدید و به اصطلاح خودشون روشن فکری و بی دلیل چیزی رو قبول نکردن هستند...

این ها اون حقیقت هایی ست که باید باور کرد!

باورکن جانم؛ که تا ایدآل خیلی فاصله داریم، اما باور نکن که این فاصله برطرف نشدنی باشه ، باور نکن که نمی تونیم ، حقیقتی که باید باور کرد اینه که بزرگترین گنج هر کس خودشه... و بزرگترین سرمایه اش تجربه بزرگانشه...

  • میلان

چقدر سخته که از لا به لای تعابیر دقیق ریاضی که حتی از اپسیلون هم نمیشه چشم پوشی کرد؛ سراغ مفاهیمی بریم که ذاتاً این مفهوم ها با صرف نظر از بخش اعظمی از مقادیر به وجود آمده اند؛ مثل آمارو احتمال مثل فیزیک مثل خیلی علوم تجربی دیگر ... درک این موضوع که میشه تعداد بسیاری از مقادیر رو در نظر نگرفت و نتیجه ی مناسبی به دست آرود ؛ مشکله...

ولی احتمالاً پاس کردن درس هایی مثل فیزیک و احتمال توسط ما ریاضی ها باید باشه تا بفهمیم گاهی اوقات باید از کمال گرا بودن فاصله گرفت...  گلستان دنیا رو با علف های هرزش می بینیم ؛در حالیکه باید ازش چشم بپوشیم! ما تمام لیوان رو می بینیم در حالیکه باید از نیمه خالی چشم پوشی کنیم ! لوباچوفسکی اعتقاد داشت  از یک نقطه خارج یک خط بی‌نهایت خط به موازات آن می‌توان کشید! در حالیکه ما تنها یکی از آنها را می شناسیم! فقط به قول شاعر جور دیگر باید دید... گاهی اوفات از فضای دو بعدی دفتر و کتاب و جزوه که خارج بشیم به محاسباتمون فاکتورهایی اضافه میشه که از درک منطق خارجه... مثل شعر، مثل احساس، مثل عشق،مثل دوستی...

پاورقی: مفاهیم ادبی و ادبیاتی که بنده استفاده کردم ؛ هر یک از منطق خاصی پیروی می کند و نمی شود گفت بی منطق است. شما به احساساتی بودن نویسنده ببخشید...

  • میلان

نارنجی...

میلان |


میگن درخت کاج سایه خیلی خوبی داره . اما نه میوه داره نه هیچی، دسته دسته گیاهای کوچیک نارنجی رنگ لابه لای برگاش هست که همه ش می ریزه روی زمین و تا بهش دست میزنی پودر میشه ، من و دوستم عاشق این قسمتشیم که این نارنجی کوچولو ها رو که می ریزه تو حیاظ دانشگاه زیر پامون له کنیم ؛ خیلی حس خوبیه ولی هیشکی درک نمی کنه !! یه وقتی که همه شون جمع میشن یه گوشه دیگه هیچی ! دیگه له کردن اونا خیلی بیشتر  کیف میده ...

متأسفانه اسم این خوشگلا نمی دونیم چیه؟! و چون نارنجی رنگ مورد علاقه منه بهشون میگیم نارنجی!

  • میلان